آخرین اخبار
کد خبر : 11129 تاریخ ثبت : 1397/6/6 10:15:00

راز غیبت و فضیلت انتظار در کلام امیرمومنان(ع)

از مسائلي كه باعث پيروزي و ثبات قدم در دوران غيبت كبري مي شود و در كلام امير بيان علي عليه السلام به آن توجه شده، فضيلت انتظار است؛ البته انتظار سازنده و فضيلت ساز، نه ويرانگر و نااميد كننده.

به گزارش واحد خبری کانون شیفتگان حضرت قائم (عج) به نقل از شبستان ، بشريت سال هاست كه در انتظاري بس بزرگ و نجاتي نهايي بي قرار است. توده هاي عظيم انساني هر كدام به فراخور حال و مجال دين و فرهنگ و آگاهي خويش در انتظار اصلاحگر توانمند و بزرگ جهاني به سر مي برند. در اين ميان، انبياء و امامان معصوم عليهم السلام بيش از ديگران از مهدويت، انتظار، شرائط آن، ظهور و علائم آن، دوران سخت غيبت، دوران ظهور، رهاورد آن، و... سخن گفته اند. از جمله امير مؤمنان عليه السلام به صورت هاي مختلفي از آن يار سفر كرده ياد نموده و در برخي جملات از ويژگيهاي حكومت جهاني آن حضرت و رهاورد آن سخن گفته است.

آنچه پيش رو داريد، نگاهي است به مسئله مهدويت و سيماي حضرت مهدي عليه السلام در كلمات گهربار امير مؤمنان علي عليه السلام.

 

الف. اشتياق به رؤيت مهدي عليه السلام

يوسف كنعان عشق، بنده رخسار اوست/خضر بيابان عشق تشنه گفتار اوست

موسي عمران عشق طالب ديدار اوست/كيست سليمان عشق بر در او يك فقير(1)

 

علي عليه السلام آنجا كه سخن از مهدي عليه السلام به ميان مي آيد، به سينه خود اشاره كرده و آهي كشيده، مي فرمايد: «شَوْقاً اِلَي رُؤْيَتِهِ؛(2) چه قدر به ديدار او مشتاقم!» و در نهج البلاغه مي فرمايد: «أَلَا بِأَبِي وَ أُمِّي مِنْ عِدَّةٍ أَسْمَائُهُمْ فِي السَّمَاءِ مَعْرُوفَةٌ وَ فِي الْأَرْضِ مَجْهُولَة؛(3)آگاه باشيد! آنان كه پدر و مادرم فدايشان باد، از كساني هستند كه نام آنها در آسمان معروف و در زمين ناشناخته است.»

امير مؤمنان عليه السلام در مورد صفات ظاهري آن حضرت(عج) نيز مي فرمايد: «هُوَ شَابٌّ مَرْبُوعٌ حَسَنُ الْوَجْهِ حَسَنُ الشَّعْرِ يَسِيلُ شَعْرُهُ عَلَي مَنْكِبَيْهِ وَ نُورُ وَجْهِهِ يَعْلُو سَوَادَ لِحْيَتِهِ وَ رَأْسِهِ بِأَبِي ابْنُ خِيَرَةِ الْإِمَاءِ؛(4) او جواني چهار شانه، نيكو صورت و نيكو موي مي باشد كه موي او بر شانه هايش فرو ريخته و درخشندگي چهره اش، سياهي موي محاسن و سر او را تحت الشعاع قرار مي دهد. پدرم فداي او باد كه فرزند بهترين بانوان است.»

 

ديده در هجر تو شرمنده هجرانم كرد / بسكه شبها گهر اشك بدامانم كرد

شمه اي از گل روي تو به بلبل گفتم / آن تنك حوصله رسواي گلستانم كرد

گوشه اي از غم هجران تو گفتم با شمع / آنقدر سوخت كه از گفته پشيمانم كرد

 

آن حضرت(ع) در سخن ديگري در نهج البلاغة امام زمان عليه السلام را اين گونه مي ستايد: «اللَّهُمَّ بَلَي لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً؛(5) آري خداوندا! زمين هيچ گاه از حجت الهي خالي نيست كه براي خدا [با برهان روشن ]قيام كند. [آن حجت و امام ] يا ظاهر و مشهور و يا ترسان و مستور است.» و در همانجا مي فرمايد: «به خدا سوگند كه تعدادشان اندك است، ولي نزد خداوند بزرگ مقدارند؛ [چرا] كه خداوند بزرگ به وسيله آنان حجتها و نشانه هاي خود را نگاه مي دارد تا به كساني كه همانندشان هستند، بسپارند ...؛ آنان كه دانش و نور حقيقت بيني بر قلبشان تابيده و روح يقين را دريافته اند كه با آنچه خوشگذرانها دشوار مي شمردند و با آنچه ناآگاهان از آن هراس داشتند، انس گرفتند. در دنيا با بدن هايي زندگي مي كنند كه ارواحشان به جهان بالا پيوند خورده است. آنان جانشينان خدا در زمين و دعوت كنندگان مردم به دين خدايند.» آن گاه فرمود: «آه آه شَوْقاً إِلَي رُؤْيَتِهِمْ؛(6) آه آه! چه قدر مشتاق ديدارشان هستم.»

 

مخصوصاً دوران ظهور آن حضرت(عج) و استقرار حكومت عادلانه او كه جمال و كمال، دولت و صولت گرد هم آمده، سخت مورد اشتياق اميرمؤمنان(ع) بوده است؛ لذا فرمود: «يَا شَوْقَاهْ إِلَي رُؤْيَتِهِمْ فِي حَالِ ظُهُورِ دَوْلَتِهِمْ؛(7) چقدر مشتاق ديدار آنها هستم، در آن زمان كه در ظهور دولتشان به سر مي برند!»

 

ب. تداوم امامت با دوازده نفر

 

از جمله مسائلي كه امير مؤمنان عليه السلام با بيان هاي مختلف به آن توجه داده، اين امر است كه هيچ گاه زمين خالي از حجت نيست و اين حجت ها مجموعاً دوازده نفرند. در نتيجه، امامت در تمام ادوار تا دوران ظهور مهدي موعودعليه السلام ادامه دارد.

آن حضرت(ع) در كلامي فرمود: «اللَّهُمَّ بَلَي لَنْ تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ بِحُجَّةٍ لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ؛ (8) آري خدايا! زمين خالي از قيام كننده به حجت الهي نمي ماند تا اينكه حجتها و دلائل روشن الهي باطل نشود.» اين مضمون به صورتهاي متعددي از مولا امير مؤمنان عليه السلام نقل شده است. (9)

در جاي ديگر مشخص فرمود كه اين حجت هاي الهي دوازده نفرند: «يَكُونُ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ بَعْدَ نَبِيِّهَا اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً عَدْلًا لَا يَضُرُّهُمْ خِلَافُ مَنْ خَالَفَ عَلَيْهِمْ؛ (10) براي اين امت دوازده امام عادل پس از پيامبرش وجود دارد كه مخالفتِ مخالفين ضرري به آنان نمي رساند.»

و در بيان ديگر فرمود: «يَا هَارُونِيُّ لِمُحَمَّدٍصلي الله عليه وآله بَعْدَهُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً عَدْلًا لَا يَضُرُّهُمْ خِذْلَانُ مَنْ خَذَلَهُمْ؛ (11) اي هاروني! پس از محمدصلي الله عليه وآله دوازده امام عادل خواهد بود كه تلاش خوار كنندگان به آنها ضرري نرساند.»

و آن گاه روشن نمود كه اين دوازده نفر از قريش و از نسل هاشم هستند: «إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ غُرِسُوا فِي هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ لَا تَصْلُحُ عَلَي سِوَاهُمْ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ مِنْ غَيْرِهِمْ؛ (12) همانا امامان همه از قريش مي باشند كه [درخت آنها را در خاندان بني هاشم كاشته اند. مقام ولايت و امامت در خور ديگران نيست و ديگر مدعيان [زمامداري] شايستگي آن را ندارند.»

تين موضوع در منابع اهل سنت نيز آمده (13) كه جانشينان پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله دوازده نفرند و همه از بني هاشم اند. سليمان قندوزي مي گويد: «مقصود از دوازده خليفه همان امامان دوازده گانه شيعه است؛ زيرا نمي توان احاديث را بر خلفاء راشدين تطبيق كرد؛ چون تعداد آنان كمتر از دوازده است و نمي توان بر حاكمان اموي منطبق كرد؛ چون بيش از دوازده نفر بودند و غالب آنها عناصري ظالم و ستمگر بوده اند. گذشته از اين، آنها از دودمان هاشم نبودند و از تيره اميّه بودند و همين طور به خلفاء عباسي نمي توان تفسير كرد؛ چون تعداد آنها نيز بيش از دوازده نفر است و افزون بر آن پيوسته با نزديكان پيامبر در جنگ و ستيز بوده اند؛ لذا راهي جز اين نيست كه بگوييم: همان امامان دوازده گانه شيعه مقصود است.» (14)

امّا علي عليه السلام مسئله را اين چنين مشخص فرمود: «أَلَا إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍصلي الله عليه وآله كَمَثَلِ نُجُومِ السَّمَاءِ إِذَا خَوَي نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ؛ (15) بيدار باشيد! مَثَل آل محمدصلي الله عليه وآله چونان ستارگان آسمان است كه اگر ستاره اي غروب كند، ستاره ديگر طلوع خواهد كرد... .»

و در جاي ديگر به ابن عباس فرمود: «إِنَّ لَيْلَةَ الْقَدْرِ فِي كُلِّ سَنَةٍ وَ إِنَّهُ يَنْزِلُ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ أَمْرُ السَّنَةِ وَ لِذَلِكَ الْأَمْرِ وُلَاةً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ مَنْ هُمْ قَالَ أَنَا وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبِي أَئِمَّةٌ مُحَدَّثُونَ؛ (16) به راستي شب قدرْ در هر سالي هست و در آن شب تقديرات آن سال نازل مي شود و براي آن امر والياني پس از رسول خداصلي الله عليه وآله وجود دارد. ابن عباس عرض كرد: آنان چه كساني هستند؟ فرمود: من و يازده تن از صُلب من كه امامان محدَّث هستند.» در روايت ديگر مي خوانيم كه «از علي عليه السلام درباره سخن رسول خداصلي الله عليه وآله كه فرموده بود: من بين شما دو شي ء گرانبها مي گذارم: قرآن و عترتم. سؤال شد كه عترت كيست؟ حضرت فرمود: من، حسن، حسين و امامهاي نه گانه از فرزندان حسين عليه السلام كه نهمي آنها مهدي و قائم آنان مي باشد. اينان از قرآن، كتاب خدا، جدا نمي گردند تا در حوض كوثر بر رسول خدا صلي الله عليه وآله وارد شوند.» (17)

 

ج. غيبت حيرت زا

سالها قبل از تولد حضرت مهدي عليه السلام امير بيان علي عليه السلام خبر از غيبت طولاني و حيرت زاي آن محبوب دلها داده و اين حادثه تلخ را براي همراهان و آيندگان بيان نموده و شدت و نهايت نگراني و ناراحتي خود را از آن بيان نموده است.

اصبغ بن نباته گويد: بر امير مؤمنان وارد شدم و ديدم [ناراحت و] در انديشه فرو رفته و با انگشت بر زمين خط مي كشد. گفتم: اي امير المؤمنين! چرا شما را انديشناك [و اندوهناك] مي بينم و چرا بر زمين خط مي كشيد؟ آيا به زمين و خلافت در آن رغبتي داريد؟ فرمود: «لَا وَ اللَّهِ مَا رَغِبْتُ فِيهَا وَ لَا فِي الدُّنْيَا يَوْماً قَطُّ وَ لَكِن فَكَّرْتُ فِي مَوْلُودٍ يَكُونُ مِنْ ظَهْرِي الْحَادِيَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي هُوَ الْمَهْدِيُّ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً تَكُونُ لَهُ حَيْرَةٌ وَ غَيْبَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا آخَرُونَ؛ (18) نه به خدا! به زمين و دنيا هرگز رغبتي نداشته ام وليكن درباره مولودي انديشه مي كنم كه از نسل من و يازدهمين فرزند من است. او مهدي عليه السلام است كه زمين را پر از عدل و داد مي سازد، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد. او را حيرت و غيبتي است [كه مردم نسبت به او پيدا مي كنند و] اقوامي در آن گمراه مي شوند و اقوام ديگر در آن هدايت مي يابند.»

اصبغ بن نباته مي گويد: «گفتم: اي امير مؤمنان! چنين چيزي واقع خواهد شد؟ فرمود: آري، همان گونه كه او آفريده شده [داراي غيبت نيز خواهد بود] و تو را نرسد كه به اين مسئله علم پيدا كني. اي اصبغ! آنها بهترين اين امت به همراه نيكان اين عترت خواهند بود. گفتم: بعد از آن چه خواهد شد؟ فرمود: سپس خداوند هر چه بخواهد انجام مي دهد... .» (19)

در روايت ديگر مي خوانيم، اصبغ بن نباته مي گويد: «أَنَّهُ ذَكَرَ الْقَائِمَ عليه السلام فَقَالَ أَمَا لَيَغِيبَنَّ حَتَّي يَقُولَ الْجَاهِلُ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ حَاجَةٌ؛ (20) امير مؤمنان عليه السلام از قائم عليه السلام ياد كرد و فرمود: او حتماً غايب خواهد شد؛ غيبتي كه جاهل [به راز غيبت] گويد: خداوند را در آل محمدصلي الله عليه وآله حاجتي نيست.»

و در جاي ديگر فرمود: «لِلْقَائِمِ مِنَّا غَيْبَةٌ أَمَدُهَا طَوِيلٌ كَأَنِّي بِالشِّيعَةِ يَجُولُونَ جَوَلَانَ النَّعَمِ فِي غَيْبَتِهِ يَطْلُبُونَ الْمَرْعَي فَلَا يَجِدُونَهُ...؛ (21) براي قائم ما غيبتي است كه مدتش طولاني است. گويي شيعه را در دوران غيبت او مي بينم كه سرگردان اند، مانند جولان چهار پايان؛ چراگاه را مي جويند، ولي آن را نمي يابند....»

دلم آگاهي از جايت ندارد/نشان از ردّ پاهايت ندارد

در اين دنياي ما، مي دانم اي دوست/كسي تاب تماشايت ندارد

همين مضمون در روايات متعدد به طرق مختلف نقل شده است. (22)

 

در نهج البلاغة هم مي خوانيم: «فِي سُتْرَةٍ عَنِ النَّاسِ لَا يُبْصِرُ الْقَائِفُ أَثَرَهُ وَ لَوْ تَابَعَ نَظَرَهُ؛ (23) [حضرت مهدي عليه السلام سالهاي طولاني] در پنهاني از مردم به سر مي برد؛ آن چنان كه اثر شناس، اثر قدمش را نمي يابد؛ گر چه در يافتن اثر [و نشانه ها] تلاش فراواني نمايد.»

 

د. پيروزمندان دوران سخت غيبت

دوران غيبت كبري دوران سخت و امتحان طاقت فرسايي است كه مردودهاي فراواني خواهد داشت؛ هر چند قبول شدگان سخت كوشي نيز دارد.

اما چه كساني در اين دوران سخت و دشوار پيروز از امتحان بيرون مي آيند؟ علي عليه السلام اوصاف آنها را اين گونه معرفي مي كند:

 

1. ثابت قدمان راه الهي

مولا مي فرمايد: «أَلَا فَمَنْ ثَبَتَ مِنْهُمْ عَلَي دِينِهِ [وَ] لَمْ يَقْسُ قَلْبُهُ لِطُولِ أَمَدِ غَيْبَةِ إِمَامِهِ فَهُوَ مَعِي فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ (24) هر كه در آن دوران در دينش استوار باشد و قلبش به واسطه طول غيبت امامش سخت و قسي نشود، او در روز قيامت هم درجه من است.»

 

2. مخلصان

آن حضرت(ع) فرمود: «وَ لَكِنْ بَعْدَ غَيْبَةٍ وَ حَيْرَةٍ فَلا يثْبُتُ فِيهَا عَلَي دِينِهِ إِلَّا الْمُخْلِصُونَ الْمُبَاشِرُونَ لِرَوْحِ الْيَقِينِ الَّذِينَ أَخَذَ اللَّهُ عزّ و جلّ مِيثَاقَهُمْ بِوَلَايَتِنَا وَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ؛ (25) [ظهور مهدي واقع مي شود] ولكن پس از غيبت و حيرتي كه جز مخلصين كسي در آن استوار نمي ماند؛ كساني كه داراي روح يقين هستند و خداوند پيمان ولايت ما را از آنها گرفته و ايمان را در قلوبشان نگاشته و آنان را به واسطه روحي از جانب خود مؤيد داشته است.»

از زبان منتظرانش بايد گفت:

تا فصل بهار منتظر خواهم ماند/تا ديدن يار منتظر خواهم ماند

در غيبت تو اگر مرا دار زنند/بر چوبه دار منتظر خواهم ماند

 

 ه. فضيلت انتظار

از مسائلي كه باعث پيروزي و ثبات قدم در دوران غيبت كبري مي شود و در كلام امير بيان علي عليه السلام به آن توجه شده، فضيلت انتظار است؛ البته انتظار سازنده و فضيلت ساز، نه ويرانگر و نااميد كننده.

انتظار سازنده، يعني خود را براي دوران ظهور آماده كردن و با هر كجي و گناه در خود و ديگران مبارزه نمودن. انتظار، يعني ايجاد لياقت براي ديدار و پيشواز امام خويش كه به وسعت هستي نورانيت و روشنايي دارد و انتظار، يعني آماده شدن براي جامعه عدل مهدوي كه به دور از هر گونه ظلم و ستمگري است. به اين جهت، علي عليه السلام از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله نقل كرده است كه فرمود: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ؛ (26) برترين عبادت انتظار كشيدن براي فرج [و ظهور مهدي عليه السلام] است.»

باز آ كه اين دل خستگان ديوانه روي تواَند / مست از مي عشق تو و خاك سر كوي تو اَند

چشم انتظار ديدن چشمان جادوي تو اَند / دل بسته مهر تو و آن قد دلجوي تو اَند

جان بر كف راه تو و تيغ دو ابروي تو اَند / محو تماشاي تو و آن قد دلجوي تو اَند

 

و. نقش امام غايب در هدايت مردم

حضرت حجت عليه السلام همچون خورشيدي پشت ابر، شعاع هاي معنوي و هدايتي خويش را متوجه مردم و شيعيان خود مي سازد و هرگز آنها را رها نكرده، تنها نخواهد گذاشت.

امير مؤمنان عليه السلام در اين زمينه مي فرمايد: «اللَّهُمَّ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِأَرْضِكَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَي خَلْقِكَ يَهْدِيهِمْ إِلَي دِينِكَ وَ يُعَلِّمُهُمْ عِلْمَكَ لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَّتُكَ وَ لَا يَضِلَّ اتباعُ أَوْلِيَائِكَ بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَهُمْ بِهِ إِمَّا ظَاهِرٍ لَيْسَ بِالْمُطَاعِ أَوْ مُكْتَتِمٍ أَوْ مُتَرَقِّبٍ إِنْ غَابَ عن النَّاسِ شَخْصُهُ فِي حَالِ هدايتِهِمْ فَإِنَّ عِلْمَهُ وَ آدَابَهُ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ مُثْبَتَةٌ فَهُمْ بِهَا عَامِلُونَ؛ (27) بار خدايا! ناگزير بايد در زمين تو حجتي از تو براي خلايق باشد تا ايشان را به دين تو هدايت كند و علم تو را به آنها بياموزد تا حجت تو باطل نشود و پيروان اولياء تو پس از هدايت گمراه نشوند. اين حجت، يا آشكار است، ولي مطاع نيست و يا آنكه پنهان است و يا منتظر [ظهور] . اگر چه شخص او در حالي كه مردم را هدايت مي كند، غايب باشد، اما علم و آداب او در قلوب مؤمنين ثبت است و بدان عمل مي كنند.»

 

ز. راز غيبت امام زمان عليه السلام

درباره راز غيبت، اموري در روايات ذكر شده است همچون: امتحان امت، آماده شدن مردم و جهان براي قيام جهاني، محفوظ ماندن حضرت(ع) از شر دشمنان، و.... امير مؤمنان عليه السلام راز غيبت را در اين مي داند كه بيعتي از ظالمان بر دوش او نباشد؛ چنان كه امامان ديگر در برخي موارد مجبور شدند به ظاهر بيعت با ظالمان را پذيرا شوند.

علي عليه السلام فرمود: «إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا إِذَا قَامَ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ فَلِذَلِكَ تَخْفَي وِلَادَتُهُ وَ يَغِيبُ شَخْصُهُ؛ (28) هنگامي كه قائم ما قيام كند، بيعت احدي بر گردن او نيست و به اين دليل است كه ولادتش پنهان است و شخص او [از ديده ها] غايب مي باشد.»

 

ح. غربت و تنهايي مهدي عليه السلام

جذبه هاي دنيوي و كشش نفساني، هميشه انسانها را به اين وا داشته كه به سمت دنيا طلبان سوق پيدا كنند و در نتيجه، مردان الهي و رهبران ديني كمتر طرفدار داشته باشند و نوعاً در غربت و تنهايي به سر برند. انبياء و امامان معصوم عليهم السلام هر كدام در برهه اي از زمان اين تجربه تلخ را داشته اند، از جمله امام زمان عليه السلام اين تنهايي و غربت را در دوران غيبت كبري تحمل مي كند. علي عليه السلام در اين زمينه فرمود: «صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الشَّرِيدُ الطَّرِيدُ الْفَرِيدُ الْوَحِيدُ؛ (29) صاحب اين امر، آواره، رانده، تك و تنهاست.»

 

پی نوشت ها:

1)- مرحوم شيخ حسين اصفهاني (كمپاني) .

2)- بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، ج 51، ص 115، ذيل روايت 13.

3)- نهج البلاغة، محمد دشتي، خطبه 187، ص 368.

4)- بحارالانوار، ج 51، ص 36، ح 6؛ روزگار رهايي، كامل سليمان، ترجمه علي اكبر مهدي پور، ج 1، ص 123؛ كتاب الغيبة، شيخ طوسي، مؤسسه معارف اسلامي، ص 47.

5)- كمال الدين، شيخ صدوق، انتشارات مسجد جمكران، دوم، 1382، ج 1، صص 542 - 543؛ نهج البلاغة، حكمت 147.

6)- همان.

7)- الكافي، محمد بن يعقوب كليني، دار التعارف، ج 1، ص 235، ح 3.

8)- نهج البلاغة، حكمت 147؛ كمال الدين، ج 1، ص 542.

9)- ر. ك: كمال الدين، ص 543، 545، 546، 547، 562، كه از طريق امام صادق عليه السلام، كميل، نخعي، ابي اسحاق هَمْداني،... نقل شده است.

10)- همان، ص 55.

11)- همان، ص 558، ح 7.

12)- ] . نهج البلاغة، خطبه 144، ص 264.

13)- ر. ك: صحيح مسلم، ج 16، ص 3؛ بحوث في الملل و النحل، سبحاني، ج 6، صص 58 - 61.

14)- ينابيع المودّة، سليمان قندوزي، چاپ استانبول، 1301، ص 446، با تلخيص.

15)- نهج البلاغة، خطبه 100، ص 186.

16)- كمال الدين، ص 566، ح 19.

17)- معاني الاخبار، صدوق، تهران، مطبعة الحيدري، مكتبة الصدوق، ص 95.

18)- كمال الدين، ج 1،صص 538 - 539.

19)- همان، ص 539.

20)- بحارالانوار، ج 51، ص 119، ح 19.

21)- همان، ص 109، ح 1.

22)- ر. ك: كمال الدين، ج 1، ص 563، ح 12؛ ص 564، ح 15؛ ص 565، ح 17.

23)- نهج البلاغة، خطبه 150، ص 274.

24)- كمال الدين، ج 1، صص 563 - 564، ح 14.

25)- همان، ص 565، ح 16.

26)- همان، ص 537، ح 6.

27)- همان، ص 562، ح 11.

28)- همان، ص 564، ذیل حدیث 14.

29)- همان، ص 563.

* ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره82.

برگرفته از پایگاه جنبش سایبری 313

اخبار مرتبط
کلمات کلیدی
ثبت دیدگاه