از ماجرای درخواست فرزند از خدا تا شهادت در راه اسلام / توصیه های طلبه شهید به مادر
روحانی شهید "محمدعلی ذبیحی" متولد یکم فروردین ۱۳۴۵ هجری شمسی، در شهر بوشهر، دوران ابتدایی را در مدرسه ولیعصر(عج) گذرانید و سپس با ادامه تحصیل موفق به اخذ مدرک دیپلم از دبیرستان سعادت بوشهر شد.به گزارش واحد خبری کانون شیفتگان حضرت قائم (عج) به نقل از حوزه ، علما و روحانیون همواره در طول تاریخ کشور نقش مؤثری در مبارزه و دفاع از وطن و استعمارستیزی داشتهاند و سبب شدند تا دست بیگانگان از این کشور کوتاه شود؛ در این راستا خبرگزاری حوزه قصد دارد با توجه به فرا رسیدن هفته دفاع مقدس به معرفی علمای مبارز و شهدای روحانی دفاع مقدس استان بپردازد؛ شهدایی که از جان خود گذشتند و خون خود را در راه آبیاری درخت تنومند انقلاب اسلامی تقدیم کردند.
زندگینامه محمدعلی ذبیحی
روحانی شهید "محمدعلی ذبیحی" متولد یکم فروردین 1345 هجری شمسی، در شهر بوشهر، دوران ابتدایی را در مدرسه ولیعصر(عج) گذرانید و سپس با ادامه تحصیل موفق به اخذ مدرک دیپلم از دبیرستان سعادت بوشهر شد.
به خاطر علاقه وافری که به کسب علم و دانش بهخصوص علوم الهی داشت، با تشویق خانواده و دوستانش وارد حوزه علمیه در شهر مقدس قم شد و به تحصیل علوم دینی در مدرسه امام صادق(ع) پرداخت.
به قول همکلاسیها و همحجرهایهایش، چه در مدرسه علمیه و چه در دبیرستان سعادت، کمتر کسی میتوانست در علم، اخلاق و ادب مثل او باشد. از صفات بارز شهید، روح تعبد، ولایتپذیری و علاقه مخلصانه به امام(ره) بود.
محمدعلی برای اولین بار به همراه طلاب بسیجی عازم جبهههای حق علیه باطل گردید؛ سپس بارها و بارها به این دیار سراسر نور و پرشور اعزامشده و در عملیات مختلفی ازجمله "والفجر مقدماتی"، "والفجر1، 2 و 4"، "کربلای 5 و 9" و همچنین عملیات "بدر" و "قدس" شرکت فعال داشت.
شهید ذبیحی سرانجام در تاریخ 14 مرداد سال 1366 هجری شمسی مصادف با 9 ذیالحجه –شب شهادت مسلم بن عقیل- در عملیات "نصر7" در منطقه بانه کردستان به فیض شهادت نائل آمد و به آرزویش که همان لقاءالله بود، رسید.
پیکر پاک این شهید بزرگوار، در گلزار شهدای بهشت صادق بوشهر به خاک سپرده شده است.
شهید از زبان پدرش
شب جمعهای دلم شکسته شد. با همان حال برای اقامه نماز و شرکت در دعای کمیل به مسجد رفتم. در آنوقت از خداوند خواستم که فرزندی به من عطا کند که اول خدا و بعد من و مادرش از او راضی باشیم و اهل کار خیر باشد.
خداوند هم دعای من را اجابت نمود و فرزندی پاک و با اخلاص به نام "محمدعلی" را به ما عطا کرد.
جلب اعتماد والدین
محمدعلی خیلی درسخوان بود. همکلاسیهایش او را برای رفع اشکالات درسی، به خانه دعوت میکردند و تا دیروقت به منزل برنمیگشت و همین امر موجب شد تا من نسبت به دیر آمدن او به خانه نگران شوم.
وقتی علت دیر آمدن او به خانه را پرسیدم، گفت پدر جان، من بهجایی نمیروم که خداوند و پدر و مادرم از من ناراضی باشند؛ چون در گفتارش آثار ایمان به خدا، اعتقاد راسخ و صداقت موج میزد، اعتمادم به او چندین برابر شد.
اعزام فرزند به قربان گاه
روزی به منزل آمد درحالیکه رنگش پریده و حالش متغیر بود و گفت پدر جان، امروز برای پر کردن فرم اعزام به جبهه به بسیج رفته بودم، ولی به خاطر سن و قدم، فرم را از من نپذیرفتند؛ از شما خواهش میکنم که ضامنم شوید تا آنها با رضایت شما، با رفتن من به جبهه موافقت کنند.
بدون اینکه مادرش را خبر کنیم، باهم به بسیج رفتیم و به مسئول بسیج گفتم من میخواهم بدانم پسر من عزیزتر است یا پسر امام حسین(ع)؟! که با این حرفم و یاری خداوند، فوراً زمینه اعزامش به جبهه فراهم گردید.
من فکر میکنم خداوند حتی به اسم و شهرت شهید نیز عنایتی کرده است؛ چراکه از نظر اسم که هم نام پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) است و شهرتش(ذبیحی) هم از "ذبح" به معنی قربانی گرفته شده است.
همانگونه که حضرت ابراهیم(ع) فرزندش اسماعیل را بدون اذن مادر به قربانگاه برد، من نیز فرزندم را بدون اطلاع مادرش و با دست خودم به بسیج بردم و به جبهه که همان قربانگاهش بود، فرستادم.
شهید در مقابل من و مادرش، سرش را هیچوقت کاملاً راست نگه نمیداشت، بلکه گردنش را کمی کج و متمایل به راست میگرفت و جالب این است که در زمان شهادتش، ترکش به همان قسمت(سمت راست گردنش) اصابت کرده و شهید شده بود.
به نظر من، خداوند با این کار میخواست به وی بفهماند که دیگر وقت آن رسیده که سرت را بالا نگهداری و این پاداشی در مقابل کوچک نفسیاش بود.
خاطرات "حاجآقا غلام صفایی" از اساتید حوزه علمیه، درباره شهید ذبیحی
مطهری کوچک:"حاجآقا غلام صفایی" از استادان شهید ذبیحی در حوزه علمیه، در خصوص وضعیت درس محمدعلی میگوید: محمدعلی در حین آموزش درس، گوش و هوش خود را برای یادگیری کاملاً متمرکز میکرد. او خیلی درسخوان و باسواد بود و درجاهای مختلف دنبال استاد و معلم شایسته میگشت. یکی از استادان حوزه، به خاطر هوش و ذکاوتی که شهید داشت، لقب "مطهری کوچک" را به او داده بود.
محمدعلی از طلبههایی که پیشتر از او به حوزه آمده بودند، ازنظر علمی جلوتر بود و این برتری در پاسخگویی به سؤالاتی که از وی میشد، کاملاً نمایان بود.
آخرین دیدار
یک روز ظهر شاگردم محمدعلی ذبیحی به منزل ما آمد. از دیدنش در آنوقت روز جلوی در خانهام متعجب شدم و پرسیدم شما کجا و اینجا کجا؟! شما که باید به همراه طلبههای دیگر در دماوند باشید.
گفت آمدهام از شما برای رفتن به جبهه اجازه بگیرم؛ من که میدانستم او شاگرد ممتاز و خیلی باهوشی است و اگر در حوزه علمیه ادامه تحصیل دهد، وجودش برای هدایت مردم بسیار مفیدتر و مؤثرتر است، از او خواستم که به جبهه نرود و در حوزه ادامه تحصیل دهد.
ولی او با اصرار، رضایت من را جلب کرد. موقع خداحافظی، وقتی به انتهای کوچه رسید، احساس کردم این آخرین دیدار ما است که همینگونه هم شد، او رفت و به آرزویش رسید.
روایت مادر شهید
پسرم چه در نامههایش و چه در زمان بازگشت از قم و یا جبهه، به ما توصیه میکرد که مواظب حجابتان باشید، نماز جمعه را فراموش نکنید، همیشه در صحنه حضور داشته باشید و از هر نیرویی که دارید، چه مادی و چه معنوی، به جبهه و پشت جبهه کمک کنید.
معجزه
مطلب زیر، بخش کوچکی از آخرین دستنوشتهای است که از روحانی شهید محمدعلی ذبیحی بهجای مانده و هنگام شهادت، در جیب لباسش بوده و آغشته به خون مطهرش گردیده است.
" در منطقه دهلران بودیم، هواپیماهای عراقی هرروز برای بمباران میآمدند و فقط یک روز، آنهم روزی که هوا ابری بود، نیامدند.
روزی هواپیماهای عراقی، نقاط حساس شهر ازجمله محل سپاه و جهاد را بمباران کردند که ازآنجاکه خدا میخواست، راکتها عمل نکردند و این معجزهای بود که به عینه دیدم.
روزی با جمعی از دوستان در آب گرمی که از دهلران میگذشت، استحمام میکردیم که هواپیماهای عراقی آمدند و چهار راکت (دوتا در 4 متری سمت راست و دوتا در سمت چپ) انداختند که الحمدالله هیچکدام از برادران آسیبی ندیدند.
برای انجام عملیات، به منطقه عملیاتی رفتیم و بعد از یک روز، جایمان را در آن منطقه عوض کردیم؛ اگر جایمان را عوض نکرده بودیم، خداینکرده همه بچهها از بین میرفتند، چراکه دشمن همان روز جایمان را با کاتیوشا حسابی کوبید.
قرار بود فردای همان روز عملیات "والفجر مقدماتی" را انجام دهیم که به ما خبر رسید عملیات لو رفته (گفته شد که چوپانی، بهوسیله آینه و آفتاب، به عراقیها علامت داده است.) که به دهلران برگشتیم.
وصیتنامه روحانی شهید محمدعلی ذبیحی
در نظرم بود که وصیتنامهای نوشته باشم. ولی مسئلهای است که مرا از انجام این عمل بازمیدارد.
میبینم وصیتنامه شهدای ما، مسائل مهم و اساسی اسلام و انقلاب را در بر دارد، ولی متأسفانه به آن وصیتها عمل نمیشود؛ چه بسیار وصیت کردهاند ما را به اطاعت از امام؛ اما تا چه اندازه مطیع امر ولیفقیه بودهایم؟!
امام چقدر تأکیددارند روی مسئله جنگ؛ چه موارد بسیاری که جبهه نیاز شدید به تکتک ما داشته و ما در آن سهلانگاری کردهایم.
کدامیک از ما عملاً ناصر حسین زمان بودهایم؟!
چقدر گفتیم " اماما، ما اهل کوفه نیستیم"؟ ما همهاش شعار میدادیم؛ ولی در عمل آیا ما اهل کوفه بودهایم یا نه؟! کدامیک از ما عملاً ناصر حسین زمان بودهایم؟!
شهدا بر خدمت دنیا و ترغیب به آخرت چقدر رضایت داشتند و ما چقدر؟! آنان فرشتگان روی زمین بودند، دنیا برایشان قفسی بود بس تنگ؛ و ما آنقدر به دنیا چنگ زدهایم و خود را آلوده به صفات حیوانی کردهایم که چیزی جز عذاب الهی نصیبمان نیست.
سعی کنیم دنیا را هدف قرار ندهیم و چون اولیاءالله، دنیا را جز برای رسیدن به هدف، که ذات باریتعالی است، نخواهیم؛ و عبادت کنیم خدا را، نه برای رسیدن به بهشت و نه ترس از جهنم، بلکه چون او را لایق عبادت میدانیم، عبادت میکنیم.
امام، ما را به چه چیزهایی امر میکند؟
آری، شهدا ما را وصیت میکردند به اطاعت از مقام رهبری و امام ما را امر به وحدت میکردند؛ امر به وحدت بین اقشار مختلف امت اسلامی، اتحاد بین شیعه و سنی، روحانی و دانشجو، ارتش و سپاه، اتحاد بین تکتک افراد این امت واحد.
امام ما را امر میکند به حمایت از دولت و سایر مسئولین جمهوری اسلامی؛ آیا تاکنون هیچ فکر کردهاید که حمایت کردن آن به چیست؟
آری، شهدا شما خواهران و مادران مسلمان را امر به حجاب میکردند و شما برادران را نهی از چشمچرانی؛ ولی عدهای مغرضانه و از روی عناد، عدهای هم فهمیده ولی.....
(به دلیلی نامعلوم نوشته شهید در همینجا ناتمام مانده است.)
- «شهید» مانند انبیا،حجاب میان انسان و جلوه های الهی را برمیدارد
- آخرین هدیه رهبر معظم انقلاب به شهید سردار نیلفروشان
- گریه بر شهید شرکت در حماسه او و حرکت در موج اوست
- بازخوانی وصیتنامه شهید نعمت الله بریدانی
- ۱۶ مهر سالروز تحقیر آمریکا در خلیج فارس/ «حماسه نادر» معرفی شود
- دعای شهید جنگ احد که به فرموده پیامبر (ص) مستجاب شد
- تعیین هویت دو بسیجی شهید دفاع مقدس
- پیکر شهید «ابوالفضل ربیع زاده» در حرم مطهر رضوی تشییع شد
- پیکر شهید همافر «محمد خاکیزاده» پس از ۴۴ سال فراق شناسایی شد
- روایتی از زندگی شهید طهرانیمقدم در «مردی با آرزوهای دوربرد»
|