الزامات تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت/نقش نخبگان و علوم انسانی در سرنوشت کشور
احمد جهان بزرگی با اشاره به الزامات تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، گفت: وقتی نخبگان با بینش اسلامی ایرانی دست به تولید علم نزنند، در واقع منش لیبرالیسم را پذیرفته اند؛ مهمترین عامل در تحقق این الگو کادرسازی در حوزه و دانشگاه است.به گزارش واحد خبری کانون شیفتگان حضرت قائم (عج) به نقل از شبستان ، در پی تدوین الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت، که در آن اهمّ مبانی و آرمانهای پیشرفت و اُفق مطلوب کشور در پنج دهه آینده ترسیم و تدابیر مؤثر برای دستیابی به آن طراحی شده است، حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی دستگاه ها، مراکز علمی، نخبگان و صاحبنظران را به بررسی عمیق ابعاد مختلف سند تدوینشده و ارائه نظرات مشورتی جهت تکمیل و ارتقای این سند بالادستی فراخواندند.
ایشان همچنین مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را موظف کردند که با مشورت مراجع مندرج در ابلاغ، نظرات و پیشنهادهای تکمیلی را دقیقاً بررسی و بهرهبرداری کند و نسخهی ارتقاء یافته الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را حداکثر ظرف دو سال آینده برای تصویب و ابلاغ ارائه نماید، بهطوریکه از ابتدای قرن پانزده هجری شمسی اجرای این الگو با سرعت مطلوب آغاز و امور کشور بر مدار آن قرار گیرد.
در بخشی از متن ابلاغ رهبر انقلاب اسلامی آمده است: «خداوند جلّ و علا را سپاس میگزارم که با هدایت و توفیق او تلاش نظاممند چند هزار تن از صاحبنظران و استادان دانشگاهی و حوزوی و فرزانگان جوان برای طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت پس از هفت سال در چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی به نتیجه رسید. این سند اهمّ مبانی و آرمانهای پیشرفت را تدوین کرده و اُفق مطلوب کشور را در پنج دهه آینده ترسیم و تدابیر مؤثر برای نیل به آن را طراحی کرده است که با تحقق آن که کاری عظیم و دشوار، امّا ممکن و شیرین است کشور راه پیشرفت را خواهد پیمود و طلیعه مبارک تمدن نوین اسلامی ایرانی در زیست بوم ایران رُخ خواهد نمود».
بر آن شدیم با توجه به اهمیت این مساله با حجت الاسلام «احمد جهان بزرگی»، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، استاد حوزه و دانشگاه به گفت وگو بپردازیم که در ادامه حاصل آن به حضورتان تقدیم می شود:
اگر نظریه پردازی به ویژه از سوی نخبگان جامعه صورت پذیرد، چه قدر می تواند در حوزه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، موثر واقع شود؟
هر کشوری برای اینکه به پیشرفت دست یابد، باید یک سری هدف هایی را برای خودش در نظر بگیرد و برای رسیدن به آنها سیاست و راهبرد داشته باشد. بعد از این مرحله می تواند راهکار ارایه کرده و در نهایت نقشه راه یا نقشه اقدام داشته باشد.
ما در کشورمان از این نقشه راه برخورداریم اما معتقدم پژوهشگران به ویژه افرادی که در حوزه علوم انسانی دست به قلم هستند، باید مبتنی بر علوم و رشته هایی که در آن فعالیت دارند دست به نظریه پردازی ذیل الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بپردازند.
معمولا در محافل علمی برای نظریه پردازی، اختلاف نظرهای متفاوتی وجود دارد، اگر یک یا چند مورد از این نظریه پردازی ها تبدیل به پارادایم یعنی اصول پذیرفته شده شود، می توان بر اساس آنها راهبرد تعیین کرد، همان طور که دیگر ممالک تعیین می کنند.
در کشور ما برنامه های پنج ساله، بیست ساله و در واقع برنامه های کوتاه مدت و بلندمدت برای رسیدن به این سیاست ها، نظریه ها و راهبردها طراحی شده است و نخبگان در این میان نقش آفرینی می کنند تا به خوبی چرخه علمی و تولید کشور بچرخد. بنابر این، لزوم نظریه پردازی نخبگان در این سلسله مراتب به خوبی مشخص می شود و اینکه هر فرد نخبه بر اساس حوزه کاری و پژوهشی خود چه قدر می تواند در شکل گیری الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت موثر واقع شود.
نخبگان علوم انسانی چه قدر در عملی شدن الگو در سطح جامعه می توانند نقش آفرین باشند؟
قطعا نقش مهمی دارند اما قبل از هر چیز باید به خودشان بقبولانند که فارغ از نظریه پردازی های جهان غرب که آن را مبتنی بر لیبرالیسم می دانیم می توانند کارهایی انجام دهند، لذا نخستین قدم خودباوری میان نخبگان است.
متاسفانه، نیمی از نخبگان ما این باور را ندارند، یعنی این خودباری ندارند که می توانند بر اساس فرهنگ بومی - ایرانی و دین اسلام نظریه پردازی کرده و نقشه راه یا سیاست تهیه کنند، این خودباوری در بسیاری از افراد وجود ندارد لذا برخی نخبگان ما متکی به متون وارداتی از غرب هستند تا اینکه به معتقد به تولید متون مستقل بومی اسلامی باشند.
چه اقدامی باید صورت پذیرد تا چنین نگرشی در میان این دسته از نخبگان ایجاد شود؟
نیازمند همت و تلاش جمعی هستیم تا بر اساس این سعی آن خودباوری و اعتماد به نفس شکل بگیرد، نخبگان عرصه های مختلف علوم انسانی باید همت کنند و حداقل زمانی که سر کلاس هستند علم و دانش خود را به دانشجویان منتقل و بر اساس حداقل یک کتاب که بر پایه فرهنگ و دین ما نوشته شده است، تدریس کنند. متاسفانه خلا وجود چنین رویکردی در رشته های مختلف علوم انسانی احساس می شود.
علوم انسانی اسلامی در مسیر تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چه آقاری دارد؟
بسیار، چراکه اگر مبتنی بر فرهنگی بومی خودمان حرکت نکنیم آن وقت است که باید لیبرالیسم را بپذیریم که ریشه در تمدن غرب دارد. باید توجه داشته باشیم که دین جدید غربی ها دیگر مسیحیت یا یهودیت نیست، بلکه لیبرالیسم است و آنها لیبرالیسم را به عنوان دین خود انتخاب کرده اند.
به عبارت بهتر، وقتی افراد بر اساس بینش اسلامی ایرانی دست به تولید علم نزنند، در واقع منش لیبرالیسم را پذیرفته اند و می خواهند همان را در جامعه پیاده کنند. مساله ما دیانت و ایرانی بودن است که در جزء جزء جامعه وجود داشته و ریشه دارد. بنابراین، نمی توانیم مبتنی بر یک فرهنگ لیبرالیستی که هیچ قرابتی با حقیقت جامعه ما ندارد رو به جلو حرکت کنیم.
علوم انسانی اسلامی برگرفته از اعتقاد و فرهنگ ما است. بنابر این، دانشگاه و حوزه می توانند در راستای نیل به این هدف و بهره مندی از علوم انسانی اسلامی در مسیر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت گام بردارند.
چه عواملی در این مسیر اهمیت بیشتری دارد تا به آن هدف متعالی در راستای تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت برسیم؟
در جامعه ما تربیت استاد و مدرس نسبت به کتاب و دانشجو اهمیت بیشتری دارد، بسیاری از افراد از اول انقلاب آمدند برای اینکه فرهنگ بومی و یا علوم ایرانی را به ویژه در زمینه علوم انسانی ایجاد کنند، روی کتاب های ترجمه ای دست گذاشتند. این کار در واقع به نظرم صحیح نبود و راه را منحرف کردند و برخی افراد هم آمدند سراغ دانشجو رفتند تا دانشجوهای خاصی را تربیت کنند و لذا نه به کتابی که در اختیارشان قرار می گرفت توجهی داشتند و نه به کتاب های سازمان سمت و محور برای شان کتاب های ترجمه ای بود.
بر اساس بینش خودشان دانشجو را تربیت می کردند در حالی که ابتدا باید کادرسازی کرد ولی متاسفانه در محافل علمی آن زمان این رویکرد وجود داشت و اکنون نیز تا حدی وجود دارد. معتقدم مهمترین عاملی که می تواند در ساخت الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت موثر واقع شود، کادرسازی در دانشگاه و حوزه است. ما باید در مخافل علمی خودمان نسبت به این امر اهتمام داشته باشیم.