آخرین اخبار
کد خبر : 13005 تاریخ ثبت : 1398/2/8 09:43:27
آیت الله محقق داماد تشریح کرد

عرفان در ایران یک علم است/پاسخ ملاصدرا به فلسفه وجود جهنم و خلود در آن

استاد فلسفه اسلامی با بیان اینکه عارف در فکر حل کردن است، تاکید کرد: باید بسیار مدیون ملاصدرا باشیم، وی ماجرای جهنم و خلود در ‌آن را حل کرد و گفت: این دیگر خدا نیست که ما را عذاب می دهد، خودمان عذاب می دهیم، ما آتش بر خودمان درست می کنیم.

به گزارش واحد خبری کانون شیفتگان حضرت قائم (عج) به نقل از شبستان ، دوره آموزشی «تفسیر قرآن در حکمت متعالیه» با تدریس آیت الله «سید مصطفی محقق داماد» در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران از روزهای ابتدایی اردیبهشت ماه آغاز شده است.

 

 بر پایه این گزارش، آیت الله محقق داماد طی سخنانی در این دوره اظهار کرد: ملاصدرا قطعه ای از «محی الدین بن عربی» نقل می کند. اسم ابن عربی را همه شنیده اند اما شاید به شخصیت اش کمتر آشنا باشند، از دور می دانیم که او عارف است، قبرش در سوریه و بیرون دمشق قرار دارد.

 

استاد دانشگاه شهید بهشتی افزود: محی الدین ابن عربی، موجود عجیبی است یعنی کمتر کسی به تمام شخصیت و جوانب او آشنایی دارد چون یک جانب او همین عرفانش است، اما او مفسر قرآن است مثل خود ملاصدرا، فقیه هم است البته ملاصدرا چندان ادعای فقاهت ندارد اما ابن عربی ادعای فقاهت هم می کند و جالب است که شریعت مدار بوده و طرفدار شریعت است.

 

وی تصریح کرد: برای مثال در عرفان خراسان و کسانی نیز ابومعشر بلخی و دیگران تا برسد حتی به مولانا چندان سنگ شریعت به سینه نمی زنند اما عرفان محی الدینی و پیروانش و خطی که از او وارد ادبیات عرفان اسلامی می شود بسیار شریعت مدارانه است و حسابی پایشان را در یک کفش کرده اند که شریعت را حتی پیاده کنند.

 

آیت الله محقق داماد اظهار کرد: من چند جا این بحث را کرده ام، یک جا در کتاب «آیینه خرد»، که تکریم نامه مرحوم استاد سید جلال آشتیانی بود، مقاله ای را داده ام که عنوانش عرفان و شهریاری است، در آن مقاله این بحث را بررسی کرده ام و در کتاب نخبگان علم و عمل ایران، که مجموع ای از مقالات ام در فرهنگستان علوم است، این بحث را  ارایه کرده ام، عرفان محی الدینی که بعد از او به پیروانش مثل محمدرضا قمشه ای، اشکوری، آیت الله شاه آبادی و امام خمینی(ره) می رسد، دنبال آن است که شریعت را پیاده کند و کردند اما مولانا این گونه نیست. البته این حرف من است و اولین کسی که این تقسیم را کرد من بودم و بیست و پنج سال قبل در نوشته هایم به این مساله اشاره کردم، خطی که در عرفان خراسان است ابوالحسن خرقانی، بعد مولانا، بایزید بسطامی و ... در واقع این خراسانی ها نگران اینکه شریعت اجرا بشود یا نشود نیستند و چندان دغدغه خاطر ندارند.

 

وی ادامه داد: برای مثال همین محمدرضا قمشه ای، رساله ای به نام «رساله فی الولایه» دارد که در آن حاشیه ای بر اسفار می نویسد، خلاصه آنچه که آنجا مطرح می کند آن است که عارف چه مسیری را طی کرده و به کدام منزل می رسد، عارف در مراحل آخر وقتی که بالا می رود باز از نزد خدا روی زمین می آید و به احیای بلاد، عمران بلاد و احیای عباد می پردازد، یعنی به آبادی شهرها و زنده کردن انسان ها می پردازد، در ادامه رساله می گوید زنده کردن انسان ها چگونه است؟ پاسخ می دهد با دعوت به دین و شریعت و اگر گوش دادند که دادند و گرنه قیام بالسیف می کند.

 

آیت الله محقق داماد ابراز کرد: در کشور ما عرفان یک علم است، واقعا از ریاضیات مشکل تر است، مگر کسی می تواند دراز بکشد و ریاضیات بداند؟ یا کسی بخوابد و مقاله بخواند و پزشک شود؟ عرفان علم است، شرح دادن «فتوحات مکیه» محی الدین ابن عربی، مشکل است؛ این موارد کار سختی است و استاد حسابی می خواهد که این موارد را فهمیده و درک کرده باشد. حال درک این مباحث برای یک عده ای است، در این میان عده ای متخص ادبیات هستند و در دانشکده، ادبیات را خوب خوانده اند اما در ادبیات ما به این دلیل که ادبیات عرفانی است یک مرتبه می بینیم که یک کتاب در شرح مولانا یا در شرح حافظ می نویسند بعد از آنجا که عرفان این افراد را نمی فهمند منکر عرفان آنها می شوند.

 

وی با بیان اینکه قضیه عرفان اسلامی نیازمند مطالعه دقیقی است، تاکید کرد: در قضیه عرفان اسلامی مطالعه دقیقی نیاز است تا فرد بتواند دو خط عرفانی اسلامی را بشناسد، دینی که عارف دارد این است که از طرفی پای عارف بند به قرآن است چون عارف اسلامی است، طناب قرآن پاهایش را بسته و از دایره قرآن نمی تواند پایش را بیرون بگذارد، در قرآن برای کافرین خلود تصور شده است. خلود یعنی همیشگی، وقتی به جهنم رفت همیشه در جهنم می ماند. «هُمِ فیها خالدون» در قرآن زیاد است. از طرفی عارف قائل به سبقت رحمت بر غضب است، می گوید خدا مظهر رحم و مهربانی است، مظهر دوستی است، اما سوال است که این چه جور رحمت خداوند است که بنده و مخلوقش را این گونه در عذاب قرار دهد آن هم در خلود همیشگی؟ این بسیار عجیب است، هزار و چهارصد قبل زمانی که دور و بر پیامبر(ص) کسانی چون فارابی و محی الدین نبوده و یک عده آدم های ساده ای زندگی می کردند پیامبر(ص) در تفهیم این مساله با مشکلی عجیب رو به رو بوده است.

 

آیت الله محقق داماد در ادامه بیان کرد: برای مثال در زمان پیامبر(ص) زنی سرش را بیرون آورد و خطاب به حضرت رسول(ص) عرض کرد: لطفا به منزل من بیا! حضرت دید که زن تنوری آتش کرده و می خواهد نان بپزد و بچه هایش بازی می کنند، گفت یا رسول الله! خدا بندگانش را بیشتر دوست دارد یا من مادر این بچه را؟ خدا مهربان تر است یا من مادر؟ من مدتی است که این تنور را روشن کردم و می ترسم سرم به آتش و نان پزی گرم شود و بچه بیاید و بیفتد در تنور، منتظرم پدرشان بیایند و بچه ها را به آنها بسپارم، حال به من بگو که خدا چه طور دلش می آید ما را به آتش بیندازد که برای همیشه بسوزیم؟ اکنون این پیامبر(ص) در آن زمان چگونه پاسخ دهد؟ فقط در روایت آمده که حضرت رسول(ص) گریه کردند، به اندازه ای که قطره های اشک اش روی زمین ریخت و گل شد. با چه زبانی باید با این مادر سخن می گفت؟

 

وی تاکید کرد: این یکی از مشکلات یک عارف است، عارف در فکر حل کردن است، اولا می گوید دو تا سوال است، سوال اول اینکه خدا اصلا چرا عذاب می کند؟ موجود رحیم که عذاب نمی کند. سوال دوم خلود است، اصلا عذاب یعنی چی و چرا؟ من فکر می کنم که باید بسیار مدیون ملاصدرا باشیم که او موضوع را برای ما به گونه ای دیگر حل کرد و گفت: این دیگر خدا نیست که ما را عذاب می دهد، خودمان عذاب می دهیم، ما آتش بر خودمان درست می کنیم.

 

عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم ایران در ادامه بیان کرد:‌ یعنی اگر کسی فندک زیر صورتش بگیرد و خودش، خودش را بسوزاند آیا این گناه فندک است؟ گناه خودش است که فندک زیر صورتش گرفته است. اگر کسی بیاید و آدم را گیر بیاورد و آب داغ و سماور روی آدم بریزد او آدم خشنی است اما اینکه من خودم بروم دستم را زیر شیر سماور که دارد می جوشد بگیرم مشکل از خودم است، تمام خلاصه مباحث ملاصدرا این بود که جهنم و بهشتِ اینجا را خودت می سازی و با خودت می بری. همین الان داری جهنم را در ملکوت این آسمان و زمین می سازی، خدا به مهربانی گفت که آن مال را نخور، آن حرف نزن!

 

آیت الله محقق داماد اظهار کرد: اما وقتی که این آتش را روشن کردی، خودت کردی! اما محی الدین ابن عربی فرمول دیگری را ارایه کرده است، در اینجا مثالی را عنوان می کنم، سابق بر این پزشکی چیز دیگری بود. طب قدیم می گفتند فلان چیز را بجوشان بخور و ... اما زخم ها را چگونه معالجه می کردند، آنها به خصوص برای حیوانات، داغ می کردند، داغ یعنی آهنگ یا سنگی را در آتش داغ می کردند و محل زخم را جوری داغ می زدند که نسج های فاسد و مبتلا به بیماری می سوخت؛ به خصوص برای حیوانات که حیوان از درد گریه می کرد، داد می زد و عربده می کشید اما این زخم به تدریج صله می بست و خوب می شد. عرب به این «کوی» می گوید، یعنی داغ، داغ در اصلاح  فارسی دو معنا دارد. یکی این است و داغ دیگر به معنایی است که آن  زمان که وسیله ای نبود و حیوانات می پریدند و می رفتند و می چریدند، داغ زدن باعث می شود که معلوم شود که این حیوان متعلق به چه کسی است.  تمامی اسب ها و گوسفندان را داغ می زدند و آن حیوان بیچاره را علامت گذاری می کردند و او دیگر نمی توانستند جایی برود و هرجا می رفت شناسایی می کردند. در شعر مولانا هم آمده است: «بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود، داغ تو دارد این دلم جای دیگر نمی شود».

 

این استاد فلسفه اسلامی در پایان خاطرنشان کرد: در اینجا داغ اول مورد بحث ماست، یعنی داغی که برای معالجه بیماری ها و زخم ها بود، این بسیار قابل مطالعه است، محی الدین بن عربی، از مَثَل این گونه یک جریان معنوی را درست کرده است، می گوید وقتی که داغ می کنند هم داغ است و فرد می سوزد و هم معالجه می شود و زخم اش خوب می شود، پس درست است که زخم است اما این زخم نوعی محافظت و معالجه از آن بیماری است، او این گونه تشبیه کرده و می گوید سوزاندن خداوند که ما را در آتش می سوزاند این گونه است، ما با گناهانمان خودمان را زخم کرده و عفونت کرده ایم، روحمان عفونت کرده با سیئات، آتشی که خدا دارد برای تصفیه آن کثافت های روحی است.

 

اخبار مرتبط
کلمات کلیدی
ثبت دیدگاه