روش و آیین شیعه جعفری در برخورد با اهل سنت
امام جعفر صادق (ع) در احادیث متعددی، راه و روش تعامل با اهل سنت را به شیعیان آموختهاند.به گزارش واحد خبری کانون شیفتگان حضرت قائم (عج) به نقل از تسنیم ، در جهان معاصر امروز، برخی از فرق و جریانهای انحرافی، خود را به مذاهب اصیل اسلامی منتسب میکنند؛ نمونه آن، برخی از جریانهایی هستند که با انتساب خود به شیعه و با ظاهری موجه، درصدد ایجاد تفرقه و جنگ مذهبی بین مسلمانان هستند. جریانهایی که با توهین به مقدسات اهل سنت، آب در آسیاب دشمن میریزند؛ این در حالی است که احادیث اهل بیت (ع) خصوصاً امام صادق (ع) برای همه شیعیان راهگشاست.
امام جعفر صادق علیهالسلام در احادیث متعددی، راه و روش تعامل با اهل سنت را به شیعیان آموختهاند؛ شیخ حر عاملی، از فقهای بزرگ قرن 11 قمری، در کتاب برجسته و مهم "وسائل الشیعه"، بابی را با عنوان «بَابُ وُجُوبِ عِشْرَةِ النَّاسِ حَتَّى الْعَامَّةِ بِأَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ...» به کیفیت تعامل با اهلسنت اختصاص داده است.
شیخ حر عاملی در این باب 10 حدیث با همین مضامین نقل کرده است؛ در یکی از این احادیث آمده است که امام صادق علیهالسلام به زید شحام فرمود: «به آنان که از من اطاعت و به سخنانم عمل مىکنند، سلام برسان و به آنها بگو: شما را به تقواى خداى عزوجل و پرهیزگارى در دین و کوشش در راه خدا و راستى در گفتار و برگرداندن امانت به صاحبانش و سجدۀ طولانى و خوشرفتارى نسبت به همسایگان سفارش مىکنم؛ زیرا حضرت محمد صلّىاللّهعلیهوآله به همین منظور مبعوث شده است و به کسانىکه به شما اعتماد مىکنند، چه نیکوکار باشند یا بدکار، امانت را برگردانید؛ رسول خدا صلّىاللّهعلیهوآله حتى به اداى سوزن و نخ سوزن [که ظاهراً کم ارزش است] فرمان داده است.
به صلۀ رحم آنها (اهلسنت) بروید و در تشییع جنازه آنها شرکت کنید و به عیادت بیماران آنها بروید و حقوق آنها را ادا کنید؛ زیرا به کسى از شما مىتوان جعفرى مذهب گفت که در دینش متّقى و درست گفتار و امانتدار و با مردم (اهلسنت) خوشخو باشد و چنین شخصى با اینگونه کارهایش مرا مسرور مىکند و این است روش و آیین جعفرى؛ اگر شیعۀ ما داراى این صفات نباشد، برایم مایۀ اندوه و ننگ است و مردم مىگویند: این است آیین جعفر صادق علیهالسّلام؛ به خدا سوگند! پدرم امام باقر علیهالسّلام به من فرمود: کسى از پیروان امام على علیهالسلام زینت قبیلهاى است که از همه کس بیشتر اداکنندۀ امانت و برآورندۀ حقوق و در گفتار و امانت از همه صادقتر باشد، به گونهاى که اگر از هر کس دربارۀ او سؤال شود، بگویند مانند فلانى باید بود؛ زیرا از ما امانتدارتر و درست گفتارتر است.»[1]
چنانکه از این حدیث برداشت میشود، اخلاق خوب و برخورد درست با دیگران، خصوصاً اهل سنت، یک اصل غیر قابل خدشه در مکتب اهلبیت(ع) است. این روایت در کتاب کافی به این صورت آمده است: «...صَلُّوا فِی عَشَائِرِهِمْ، وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ، وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ، وَ لَا یَسْبِقُونَکُمْ إِلى شَیْءٍ مِنَ الْخَیْر...»[2] در روایت کافی، «عشائرهم» با ضمیر «هم» آمده است؛ محقق کتاب کافی، در ذیل این روایت به نقل از کتاب «الوافی» و کتاب «مرآة العقول» بیان کرده که مراد از ضمیر «هم» در این روایت، اهل سنت هستند.[3]
همچنین در روایات اهل بیت، معمولاً کلمه «الناس» دلالت بر اهل سنت دارد؛ در روایت فوق الذکر نیز واژه «مَعَ اَلنَّاسِ» به کار رفته است. همچنین دلیل دیگری که تأیید میکند این روایت در رابطه با اهل سنت صادر شده است، قرار دادن این روایت توسط شیخ حر عاملی در بخش احادیثی است که اختصاص به اهلسنت دارد. از این نوع روایات نتیجه گرفته میشود که در تعامل با اهل سنت، اطاعت از ائمه اطهار علیهمالسلام بر همگان واجب است و هر حرکتی بر خلاف رأی و نظر ایشان بر اساس هوا و هوس خواهد بود.
* حجتالاسلام مجتبی محیطی استاد حوزه علمیه قم
-------------------------------------
پینوشت:
[1]. «... فَإِنَّ اَلرَّجُلَ مِنْکُمْ إِذَا وَرِعَ فِی دِینِهِ وَ صَدَقَ اَلْحَدِیثَ وَ أَدَّى اَلْأَمَانَةَ وَ حَسَّنَ خُلُقَهُ مَعَ اَلنَّاسِ قِیلَ هَذَا جَعْفَرِیٌّ ، فَیَسُرُّنِی ذَلِکَ وَ یَدْخُلُ عَلَیَّ مِنْهُ اَلسُّرُورُ وَ قِیلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ ، وَ إِذَا کَانَ عَلَى غَیْرِ ذَلِکَ دَخَلَ عَلَیَّ بَلاَؤُهُ وَ عَارُهُ وَ قِیلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ ، وَ اَللَّهِ لَحَدَّثَنِی أَبِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّ اَلرَّجُلَ کَانَ یَکُونُ فِی اَلْقَبِیلَةِ مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَیَکُونُ زَیْنَهَا آدَاهُمْ لِلْأَمَانَةِ وَ أَقْضَاهُمْ لِلْحُقُوقِ وَ أَصْدَقَهُمْ لِلْحَدِیثِ إِلَیْهِ وَصَایَاهُمْ وَ وَدَائِعُهُمْ تُسْأَلُ اَلْعَشِیرَةُ عَنْهُ فَتَقُولُ مَنْ مِثْلُ فُلاَنٍ إِنَّهُ آدَانَا لِلْأَمَانَةِ وَ أَصْدَقُنَا لِلْحَدِیثِ.» حرعاملی، وسائل الشیعه، ج12، ص5،6.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج3، ص555.
[3]. همان