عاملی که سبب شکست مسلمانان در جنگ اُحد شد / وادادگی سستعنصران
وجود افراد سستعنصر از همان آغازین روزهای حرکت سپاه پیامبر (ص) برای جنگ اُحد، سبب نحوست و عاملی برای سستی سایر سپاهیان در مواقع حساس نبرد بود.به گزارش واحد خبری کانون شیفتگان حضرت قائم (عج) به نقل از تسنیم ، سال دوم هجرى، کفّار قریش با دادن هفتاد کشته و هفتاد اسیر در جنگ بدر شکست خورده، به مکّه بازگشتند. امام صادق علیهالسلام فرمود علّت غزوه احد این بود قریش که از جنگ بدر به مکّه برگشتند، بسیاری از آنها کشته و اسیر شدند، زیرا از آنها هفتاد نفر کشته و هفتاد نفر اسیر شد. وقتی به مکه برگشتند، ابوسفیان گفت «ای گروه قریش، نگذارید زنانتان بر کشتگانتان بگریند؛ زیرا گریه و عزاداری غم و سوزِ کینه و دشمنی را نسبت به محمّد از بین میبرد و محمّد و یارانش از بلایی که به ما رسیده خوشحال میشوند ... هنگامی که میخواستند برای جنگ با رسول الله صلی الله علیه و آله بهسوی احد بروند، بسوی هم پیمانانشان از کِنانه و غیر آن رفتند و نیروی زیاد و سلاح جمع کردند و با سههزار اسب سوار و دوهزار پیاده از مکّه خارج شدند و زنان را هم به همراه خود بیرون بردند تا به آنها کشتههای بدر و خسارتهای آن را یادآوری کنند و آنها را به جنگ با رسولخدا تشویق کنند».
بنابراین سال بعد از غزوۀ بدر، کفّار مکّه با سه هزار سوار و دو هزار پیاده وتجهیزات کامل به قصد جنگ با مسلمانان به سوى مدینه حرکت کردند. عبّاس عموى پیامبر که تا آن روز اسلام نیاورده بود و در مکّه زندگى مىکرد، به خاطر علاقه و محبت زیادى که به پیامبر داشت، ماجراى حرکت وحملهى کفّار را در نامهاى محرمانه توسّط مردى از قبیله بنىغفّار نزد پیامبر فرستاد. همین که رسول الله صلى الله علیه و آله از ماجرا با خبر شد، گروهى را از مدینه براى کسب اطلاعات بیشتر به سوى مکّه فرستاد. مأموران در بازگشت، حرکت قواى کفّار به سرکردگى ابوسفیان را تأیید کردند.
نهایت اینکه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در روز جمعه جلسهاى تشکیل داده و با مسلمانان در این مورد مشورت فرمود. در این جلسه، دو نظریه مطرح شد: 1ـ در مدینه بمانیم ودر کوچهها سنگر بگیریم تا همه بتوانند به ما کمک کنند. 2 ــ از مدینه خارج شده و در بیرون شهر بجنگیم. در نهایت، بنا شد که نبرد در خارج شهر باشد در حالی که تمایل پیامبر بر ماندن در شهر بود. بنابراین صبحگاهان لشکر بسوی مکان احد حرکت کرد.
آیات 121 تا 127 سورۀ آلعمران سیاقی است که در توضیح این رویداد آمده است. در آیۀ121 میفرماید «وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» یعنی «و [ یاد کن ] زمانى که صبحگاهان [ براى جنگ احد ] از میان خانوادهات بیرون آمدى تا مؤمنان را براى جنگیدن در سنگرهاى نظامى جاى دهى ؛ و خدا شنوا [ ىِ به گفتهها ] و دانا [ ىِ به نیّتها] ست». در آیۀ بعد میفرماید «إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلا وَ اللَّهُ وَلِیُّهُما وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» یعنی [یاد کنید که] در آن هنگام دو گروه از شما بر آن شدند که سستى و ناتوانى نشان دهند [و از جنگ دست کشیده، برگردند ]، در حالى که خدا ولیّ و نگهدارنده آنها بود [ لذا از این قصد شیطانى بازشان داشت ] و مؤمنان باید فقط بر خدا توکل کنند.
«هَمت» تصمیم و عزمی است که در دل برای کاری جزم کرده باشند و کلمه «فَشَل» در عبارت «تَفْشَلا»، ضعفِ توأم با ترس است؛ لذا دو گروه در بین مسلمانان بودند که در دل از دشمن ترسیدند و سست شدند؛ خداوند در چنین شرایطی دو عنصر یا دو نسخه را ارائه میدهد: اول، دست ولایت خداوند و دوم، توکل؛ به این معنا که سپاهیان اسلام همواره باید خداوند را ولیّ امور بدانند و از والیان امر که همان رسول الله صلی الله علیه و آله و اهلبیت مطهر ایشان است، حمایت، اطاعت و تبعیت کنند و بعد در چنین شرایطی خدا را وکیل خود در امور قرار دهند. مسلمانان در جنگ احد تا زمانی که پایبند به دستورات رسول الله (ص) بودند، پیروز میدان بودند، اما همین که از فرامین حضرت سرپیچی و آن مکان استراتژیک در کوه احد را ترک کردند، شکست خوردند.
توجه به چند نکته در این آیه ضروری است: اول اینکه تمام کسانى که به جبهه جنگ مىروند، یکسان نیستند. همچنین وجود عناصر سستبنیاد در جبههها، عامل شکست و خطر است. نکتۀ بعد اینکه اگر انسان تحت ولایت خدا نباشد، سست مىشود و در هر صورت خداوند مؤمنان را به حال خود رها نمىکند و در مواقع حساس دست آنان را در سختترین شرایط مىگیرد. نکتۀ آخر، نقش سستعنصران است که همواره سد راهی برای پیشرفت نظام اسلامی بودهاند؛ همان طور که اشاره شد، وجود این افراد سستعنصر از همان آغازین روزهای حرکت سپاه پیامبر (ص)، سبب نحوست و عاملی برای سستی سایر سپاهیان در مواقع حساس نبرد بود تا آنجا که یک لحظه دست از فرمان حضرت برداشتند و از دشمن پاتک خوردند.