آخرین اخبار
کد خبر : 17778 تاریخ ثبت : 1400/3/19 12:48:35
در سلسله نشست‌های «نظام فکری اندیشمندان انقلاب اسلامی» مطرح شد؛

از مهم‌ترین مبانی انسان‌شناختی امام خمینی، کرامت و حرمت انسان است

سری اصول و قواعد بنیادین در اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) است که امّهات مباحث سیاسی را می‌توانیم با این قواعد، پاسخ بدهیم.

  به گزارش واحد خبری کانون شیفتگان حضرت قائم (عج) به نقل از مهر ، سلسله نشست‌های «نظام فکری اندیشمندان انقلاب اسلامی» به همّت دفتر قم مؤسسه‌ی پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظّم انقلاب در قم برگزار شد. در این نشست، حجت‌الاسلام سعید صلح‌میرزایی به تشریح «نظریه سیاسی امام خمینی (ره)» پرداخت. در ادامه‌ی گزیده‌ای از سخنان ایشان در این نشست می‌آید:

امام خمینی (ره) به‌مثابه یک کنشگر سیاسی

در رابطه با اینکه از زمان تولّد حضرت امام خمینی (ره) یعنی سال ۱۲۸۱ شمسی تا سال ۱۳۲۳ شمسی یعنی قریب به چهل‌سالگی ایشان چه فرایندی برای شکل‌گیری شخصیت ایشان طی شد، اطلاعات چندانی در دست نیست و خود ایشان هم اظهاراتی در رابطه با آن برهه نداشته‌اند. لذا درباره‌ی این بازه‌ی زمانی فقط کلّیاتی را اطلاع داریم. اما ناگهان از سال ۱۳۴۲ با شخصیّت برجسته‌ای مواجهیم که تبدیل می‌شود به یک رهبر اجتماعی، یک مجاهد فی‌سبیل‌الله و یک کنشگر حقیقتاً اسلامی، که به میدان می‌زند و قیامی را آغاز می‌کند.

آنچه که از ایشان درباره‌ی قبل از سال ۱۳۲۳ می‌دانیم، اجمالاً این است که خاندان ایشان بیت شهادت و مبارزه با ظلم است و از کودکی، خاطرات و شاید لالایی‌های که برای ایشان خوانده می‌شده با خاطرات مجاهدت‌های پدرش بوده و دوران جوانی ایشان هم با انتهای دوره‌ی قاجار و شروع دوره منحوس پهلوی و آن خفقان رضاخانی مصادف بوده که خود ایشان وضعیّت حوزه‌ی آن زمان را تصویر می‌کنند و همچنین نطق افراد حاضر در مجلس آن زمان به‌ویژه شهید مدرس (ره) را می‌شنیده‌اند و پیگیر بوده‌اند. بیش از این، اطلاعات چندانی از کنشگری‌های سیاسی ایشان در آن برهه در دست نیست. ولی این مشخص است که ایشان به‌شدّت پیگیر اخبار و جریانات سیاسی بوده‌اند؛ البته این هم روشن است که ارتباط با آیت‌الله شاه‌آبادی (ره) و دیدگاه‌های مترقّی ایشان، حتماً در شخصیت سیاسی حضرت امام (ره) تأثیرگذار بوده است. به‌هرحال اولین پیامی که از ایشان در کتاب صحیفه امام (ره) ثبت شده، مربوط به سال ۱۳۲۳ که دعوت مردم به قیام است.

خاندان ایشان بیت شهادت و مبارزه با ظلم است و از کودکی، خاطرات و شاید لالایی‌های که برای ایشان خوانده می‌شده با خاطرات مجاهدت‌های پدرش بوده و دوران جوانی ایشان هم با انتهای دوره‌ی قاجار و شروع دوره منحوس پهلوی و آن خفقان رضاخانی مصادف بوده که خود ایشان وضعیّت حوزه‌ی آن زمان را تصویر می‌کنند و همچنین نطق افراد حاضر در مجلس آن زمان به‌ویژه شهید مدرس (ره) را می‌شنیده‌اند و پیگیر بوده‌اند

سال ۱۳۲۴ زمانی است که رژیم طاغوت در تلاش است تا مرجعیت را به عراق منتقل کند تا با بهره‌برداری از دوربودنِ مراجع عراق از صحنه‌ی سیاسی ایران راحت‌تر بتوانند اهداف‌شان را دنبال کنند. حضرت امام (ره) در این برهه با اصرار به آیت‌الله بروجردی (ره)، ایشان را راضی می‌کنند که در این سال به قم بیایند. با ورود ایشان به قم، تقریباً از سال ۲۴ تا سال ۴۰، حضرت امام (ره) سعی می‌کنند خودشان را ذیل شخصیت آیت‌الله بروجردی (ره) تعریف بکنند. در همین سال که شهادت شهید نوّاب صفوی (ره) رخ می‌دهد؛ با وجود اینکه قطعاً حضرت امام (ره) در این ماجرا عکس‌العمل ویژه‌ای داشته‌اند، اما در خاطرات شفاهی می‌بینیم که ایشان سعی می‌کنند این اقدامات بروز اجتماعی نداشته باشد. پس از فوت آیت‌الله بروجردی (ره) در همان سال که با سرکوب جریان‌های اسلامی و ملی-مذهبی مصادف است، رژیم طاغوت احساس می‌کند که دیگر مانعی بر سر راه او نیست و آسوده‌تر می‌تواند اهدافش را دنبال کند، لذا لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی را مطرح می‌کند. اما ناگهان با حرکت سیاسی و جدّی حضرت امام (ره) مواجه می‌شود.

رهبر معظّم انقلاب در کتاب «خون دلی که لعل شد» می‌فرمایند ما تا قبل از این تحرّک سیاسی حضرت امام، اصلاً احساس نمی‌کردیم که ایشان یک شخصیتی این طور سیاسی و انقلابی باشند و از آنجا بود که گمشده‌مان را در شخصیت ایشان پیدا کردیم. پس از آن بود که آن مبارزه‌ها و مشقّت‌ها برای ایشان و یاران و شاگردانشان آغاز شد و برخلاف فشارهای رژیم و تبعیدها و شهادت‌ها و دیگر محدودیت‌ها، توانستند با روشن‌گری مردم را آگاه کنند و مردم هم -به تعبیر رهبر معظّم انقلاب- با بدن‌هایشان به میدان آمدند و شاه و حکومت پهلوی را بیرون کردند و نظام جمهوری اسلامی را پایه‌گذاری کردند و ثمره‌ی این انقلاب این شد که به تعبیر رهبر معظّم انقلاب، عصر کنونی عصر امام خمینی (رضوان‌الله‌علیه) است. یعنی شما نمی‌توانید قرنی که گذشت را بدون بررسی تأثیرات حضرت امام (ره) تحلیل بکنید.

سیاست در اندیشه امام خمینی (ره)

حضرت امام (ره) از زمان همان اوّلین کنشگری‌های سیاسی‌شان تا زمان رحلت، پیوسته به صورت تدریجی سعی کردند نظریه‌ی سیاسی‌شان راجع به حکومت اسلامی را تبیین کنند. لذا در اولین اثرشان که «کشف اسرار» باشد و در سال ۱۳۲۲ در پاسخ به «اسرار هزارساله» ی که حَکمی‌زاده نوشته شد، ایشان نظریه‌ی حکومت اسلامی را مطرح کردند؛ اما به فراخور حال و اقتضائات زمان، آرام آرام به تبیین این بحث پرداختند.

دو مفهوم در نظریه سیاسی حضرت امام (ره) بروز جدّی دارد: یکی مفهوم «سیاست» است و دیگری «فقاهت». ایشان بر اساس اهداف و راهبردها، سیاست را به سه دسته‌ی «شیطانی»، «مادی» و «اسلامی» تقسیم می‌کنند و سیاست اسلامی را اینگونه تعریف می‌کنند: «هدایت جامعه به صلاح» (جلد ۱۳، صفحه ۴۳۱) از سوی دیگر «فقه» را دستورالعملِ اداره‌ی جامعه می‌داند. آنجا که می‌فرمایند: «حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه‌ی عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشر است» (صحیفه امام، جلد ۲۱، صفحه ۲۸۹) پس ایشان فقه را به این گستره می‌بینند که می‌تواند تک‌تک زوایای زندگی بشر را اداره بکند و این قابلیت در فقه و معارف اسلامی وجود دارد که پاسخ همه سوالات کلیدیِ بشر را داشته باشد.

مبانی توحیدیِ اندیشه‌ی سیاسی امام (ره)

نظریه سیاسی امام خمینی (ره) بر یک‌سری مبانی استوار است که فرصت تفصیل همه‌ی آنها در این مجال نیست؛ اما به مهم‌ترین آنها اشاره می‌کنیم:

۱. مجدّد توحید در حیات اجتماعی

یک‌دسته از مبانی اندیشه سیاسی حضرت امام (ره)، مبانی هستی‌شناختی است. یعنی همان جهان‌شناسی‌ای که خداوند در قرآن کریم بیان فرموده و اهل بیت (ع) شرح کرده‌اند. از این مبانی هستی‌شناختی که همه بر محور «توحید» شکل گرفته‌اند، دو نکته‌ی اساسی حاصل می‌شود: ایشان توحید را از آن معنایی که صرفاً نفی بُتِ بی‌جان بود، گستره دادند و آن معنای قرآنی و حقیقی طاغوت را برای مردم مشخص کردند؛ یعنی هر چه و هر چیزی که در مقابل خداوند قرار بگیرد. لذا از منظر نگرش توحیدی، از دو جهت می‌توانیم دیدگاه‌های ایشان را دنبال بکنیم: یکی «نفی حاکمیت و اطاعت غیرخدا» است؛ که ثمره‌اش بیشتر در مقام «قانون‌گذاری» نمایان می‌شود. یعنی قانون حتماً باید قانون الهی باشد و فقط خداوند حق دارد برای انسان قانون بگذارد و هیچکس دیگری حق ندارد برای روابط اجتماعی و اقتصادی و سیاسی برنامه‌ریزی کند. رکن دیگر «انحصار اطاعت از خدا» است؛ که ثمره‌ی این اصل بیشتر در ناحیه «اجرا» نمایان می‌شود. یعنی مُجریِ قوانین الهی که قرار است از او اطاعت شود، حتماً باید آن کسی باشد مأذون از طرف حضرت حق است و اگر غیر از این باشد، «طاغوت» است. بنابراین می‌توان گفت که امام خمینی (ره) تحقّق‌بخش و تجدیدکننده‌ی معنای واقعی کلمه‌ی توحید و «لا اله الا الله» در عصر کنونی ما بودند.

۲. کرامت و برابریِ انسانی

یکی از مهم‌ترین مبانی انسان‌شناختی حضرت امام (رضوان‌الله‌علیه) به آن قائل هستند، «کرامت و حرمت انسان» (صحیفه امام، جلد ۱۳، صفحه ۳۵) است که برآمده از اصل «لَقَد کَرَّمنا بَنی‌آدمَ» (اسراء؛ ۷۰) می‌باشد. انسان به‌عنوان مظهر اسماً حسنای الهی، ظرفیّت‌ها و قابلیت‌های نامتناهی دارد و دارای کرامت ذاتی است و می‌تواند هر یک از سعادت و شقاوت را برگزیند. مبنای مهمّ دیگری که ثمره‌ی نگرش توحیدی ایشان است، «برابری انسان‌ها» می‌باشد. این مسئله از همان سال‌های ابتدایی نهضت بسیار مورد توجّه ایشان بوده است. به‌عنوان مثال می‌فرمایند «از همین اصل اعتقادی توحید، ما الهام می‌گیریم که همه انسان‌ها در پیشگاه خداوند یکسانند. او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند. اصل برابری انسان‌ها و این‌که تنها امتیاز فردی نسبت به فرد دیگر بر معیار و قاعده تقوا و پاکی از انحراف و خطاست.» (صحیفه امام، جلد ۵، صفحه ۳۸۸). همچنین اصل «آزادی انسان از عبودیت غیرخدا» که هر یک از این اصول وقتی در فلسفه‌ی سیاست مطرح می‌شوند، امتدادهای مشخص و روشنی در اندیشه‌ی سیاسی و سیاست‌ورزی‌ها دارند.

یکی از مهم‌ترین مبانی انسان‌شناختی حضرت امام (رضوان‌الله‌علیه) به آن قائل هستند، «کرامت و حرمت انسان» (صحیفه امام، جلد ۱۳، صفحه ۳۵) است که برآمده از اصل «لَقَد کَرَّمنا بَنی‌آدمَ» (اسراء؛ ۷۰) می‌باشد

باور کلیدی ایشان در باب فرجام‌شناسی، تبیینی است که از رابطه‌ی میان دنیا و آخرت دارند. ایشان برخلاف تلقّی رایجی که در بین بعضی از قشرها بود، برای دنیا اهمّیت ویژه‌ای قائل است به‌عنوان اینکه مزرعه‌ی آخرت است. نکته‌ی مهمّ دیگر اینکه ایشان حکومت را مقدمه تحقق آرمان‌های توحیدی می‌دانند. می‌فرمایند: «در زمان رسول اکرم این طور نبود که فقط قانون را بیان و ابلاغ کنند؛ بلکه آن را‏‎ اجرا می‌کردند. رسول الله مجری قانون بود.» (کتاب ولایت فقیه، ۲۰). «اسلام و همینطور سایر حکومت‌های الهی و دعوت‌های الهی به تمام شئون انسان از آن مرتبه‌ی پایین تا هر درجه‌ای که بالا برود، همه اینها را سر و کار با آنها دارند. مثل آن ‏ ‏حکومت‌ها نیست که فقط به باب سیاست ملکی کار داشته باشند. اسلام، بسیاری از احکامش احکام سیاسی است، یک احکام معنوی دارد، یک حقایق هست، یک معنویات هست» (صحیفه امام، ج ۳، ص ۲۱۷)

قواعد فقهی در اندیشه‌ی سیاسی امام خمینی (ره)

در مرحله‌ی بعد از مبانی، یک سری اصول و قواعد بنیادین در اندیشه سیاسی حضرت امام (ره) هست که امّهات مباحث سیاسی را می‌توانیم با این قواعد، پاسخ بدهیم. شبیه قوانین اساسی هندسه که مسائل هندسه را با آنها حل می‌کنند، ما در فقه‌مان یک سری قواعد کلّی داریم که حضرت امام (ره) هم در مسائل جاری سیاسی از آنها استفاده کرده‌اند. بعضی از آنها را در ادامه بیان می‌کنیم:

۱. حفظ نظام

تعبیر و اصطلاح «حفظ نظام» در کلام فقهای ما سابقه‌ای طولانی دارد. آنچه که در کلام فقهای پیشین مورد توجّه بوده، «حفظ شاکله، و حیاتِ نظام جامعه اسلامی» بوده است. مثلاً می‌گفتند برای حفظ نظام، واجب کفایی است که این مشاغل جامعه وجود داشته باشند. لیکن حضرت امام (ره) این مفهوم را ارتقا دادند و «حفظ نظام سیاسی» را هم ذیل آن بردند. زیرا قاعدتاً نظام اجتماعی تا زمانی انتظام دارد حکومت سیاسی پابرجا و مقتدر باشد.

این اصطلاح در بیانات امام خمینی (ره)، در دو ساحت مطرح شده است: ۱. مقابله با تهدیدات خارجی است که در مباحث فقهی بیشتر تحت عنوان «جهاد» مطرح می‌شود. ۲. هرآنچه که باعث تضعیف اقتدار حکومت بشود؛ که دایره‌ی گسترده‌ای دارد و هرگونه کنش و اقدامی را شامل می‌شود. بر اساس همین اصل فقهی است که تقریباً قاطبه‌ی فقهای معاصر هم تضعیف این نظام جمهوری اسلامی ایران را حرام می‌دانند. دلیل مواجهه‌ی تندی که ایشان به بعضی از شخصیت‌های سیاسی و حتی دینی ازجمله بعضی از مراجع زمانه داشتند، به همین مسئله بازگشت می‌کند که خطّ‌قرمز ایشان تضعیف نظام است.

۲. تقیّه

برای فهم دقیق مبحث «تقیّه» و اهمّیت آن در سیره‌ی سیاسی اهل‌بیت علیهم‌السلام، کتاب «هم رزمان حسین (علیه السلام)» را پیشنهاد می‌کنم که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در گفتار دهم آن کتاب، تبیینی دقیقاً منطبق با بیانات حضرت امام (ره) از این مفهوم ارائه می‌دهند.

حضرت امام (رضوان‌الله‌علیه) تقیّه را در احکام فرعیه (نه در اصول اسلام یا احکامی که حیثیت اسلام وابسته به آنها است) جایز می‌دانند. همچنانکه به‌عنوان مثال در مسئله‌ی وحدت ایشان قائل به وجوب تقیّه هستند و این دیدگاه در فتاوای ایشان در مبحث حج نمایان شده است. مباحث زیادی در این رابطه قابل‌طرح است که به دلیل قلّت مجال از آنها می‌گذریم.

۳. نفی‌سَبیل

قاعده‌ای فقهی است که فقهای شیعه از آیه کریمه‌ی «لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً» (سوره مبارکه نساء، آیه ۱۴۱) استنباط کرده‌اند. این قاعده تقریباً معادل اصطلاح کلیدی «استقلال» است که در ادبیات سیاسی امروز ما مطرح می‌باشد. این یکی از بنیادی‌ترین ابعاد اندیشه‌ی سیاسی امام خمینی (ره) بود که در قانون اساسی هم منعکس شده و شعار همیشگی ما تا امروز است و به خاطرش تا امروز هزینه‌ها داده‌ایم و باید هم بدهیم. ریشه‌ی این مبارزه به این دلیل است که به تعبیر رهبر معظّم انقلاب، اساساً وجود حکومت اسلامی، ماهیّتی دارد که سوی جریان طاغوت غیرقابل‌تحمّل است. یعنی اگر جمهوری اسلامی، حتی برفرض بر سر صنعت هسته‌ای و حقوق بشر غربی و فناوری موشکی و غیره هم مماشات کند، دشمن راضی نخواهد شد تا این‌که قواره‌ی حکومت اسلامی کلاً به شکل مطلوب آنها تغییر کند؛ که ثمره‌اش چیزی شبیه «گاو شیرده سعودی» خواهد شد.

حضرت امام استقلال را در عرصه‌های گوناگون سیاست، فرهنگ و اقتصاد، مورد توجّه قرار داده‌اند. به عنوان مثال ایشان فرموده‌اند: «در همه حال، شعار ما قطع ایادی اجانب راست و چپ از کشور است؛ زیرا رشد و استقلال و آزادی با وجود دخالت اجنبی از هر جنس و مسلک و ملیت در هر امری از امور کشور؛ اعم از سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی، خواب و خیالی بیش نیست و هر کس در هر مقامی و به هر صورت اجازه دخالت اجانب را در وطن عزیز ما، چه با صراحت و چه به وسیله طرح‌هایی که لازمه‌اش ادامه تسلط اجنبی یا ایجاد تسلط تازه‌ای باشد، بدهد، خائن به اسلام و کشور است» (صحیفه امام، جلد ۳، صفحه ۴۸۵) همچنانکه می‌فرمایند: «این غرب یا شرق که سلطه پیدا کرده است بر همه ممالک اسلامی، مهمش این سلطه‌ی فرهنگی بوده است» (صحیفه امام، جلد ۱۲، صفحه ۳۱۹). این یکی از مهم‌ترین ابعاد اندیشه‌ی سیاسی حضرت امام خمینی (ره) است که امتدادهای متعدّد و گوناگونی دارد.

۴. اصالتِ عدالت و نفی‌ظلم

همانطور که مشخص است، این قاعده دو بُعد دارد که ملازم یکدیگرند: عدالت و نفی ظلم. «عدالت» به‌عنوان یک اصل، در چند ساحت بروز پیدا کرده است:

۴.۱. شرایط حاکمان و کارگزاران؛ اعمّ از رئیس‌جمهور که «تقوا» از شرایط صلاحیت اولیه‌ی او است و ولیّ‌فقیه که به تعبیر حضرت امام (ره) اگر حتی مرتکب یک گناه صغیره شود، بدون اینکه لازم باشد خبرگان او را عزل کنند، خودبه‌خود از ولایت عزل می‌شود؛ تا دیگر مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران که عدالت شرط اساسی برای صلاحیت آنها است.

۴.۲. عدالت اجتماعی و برابری در بهره‌مندی از حقوق؛ که تقریباً همه‌ی ساحت‌های حیات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی را شامل می‌شود. تا حدّی با ابعاد و اهمّیت آن آشنا هستیم و به تفصیل آن نمی‌پردازیم.

۴.۳. جلوگیری از دیکتاتوری و استبداد رأی حاکمان؛ حضرت امام خمینی (ره) یکی از اصلی‌ترین کارکردهای نظام ولایی را جلوگیری از دیکتاتور مآبیِ مسئولان می‌دانند. ایشان می‌فرمایند «جلوی دیکتاتوری را ما می‌خواهیم بگیریم، نمی‌خواهیم دیکتاتوری باشد، می‌خواهیم ضد دیکتاتوری باشد. ولایت فقیه، ضد دیکتاتوری است. بنا بر این، فقیه، مستبد نمی‌شود. فقیهی که این اوصاف را دارد عادل است، عدالتی که غیر از عدالت اجتماعی مصطلح است عدالتی که یک کلمه دروغ، او را از عدالت می‌اندازد، یک نگاه به نامحرم او را از عدالت می‌اندازد، یک همچو آدمی نمی‌تواند خلاف بکند، خلاف نمی‌کند» (صحیفه امام، جلد ۱۱، صفحه ۴۶۴ و ۴۶۵)

بُعد دیگرِ این مسئله که نفی‌ظلم هست هم در سه بُعد می‌تواند ظاهر شود:

۴.۴. ظلم‌ناپذیری: حضرت امام (ره) به شدت روی این اصل پافشاری کرده‌اند. تعبیر شهید آیت‌الله بهشتی (ره) این است که آن کسانی که ظلم را پذیرفتند در جهنّم همنشین ظالم‌ها هستند. وقتی مفاهیم متعالی و ارزش‌ها در جامعه رشد نکنند، این جامعه آرام‌آرام با پذیرش ظلم انس می‌گیرد و عجین می‌شود. در زمان حکومت طاغوت، خیلی‌ها اهل عزاداری برای اباعبدالله (علیه السلام) بودند، اما به دلیل اینکه از پیام اصیل قیام عاشورا غافل بودند، بر ضد ظلم‌های سیستماتیک و بنیادینی که از سوی حکومت به آنها می‌شد، هیچ اقدامی نمی‌کردند. این مسئله حتی در روابط بین‌الملل هم بسیار تعیین‌کننده است؛ به‌عنوان مثال نوع مواجهه‌ی امام (ره) با مسئله‌ی جنگ با عراق و یا رابطه با آمریکا –که از آن تعبیر «رابطه‌ی گرگ و میش» کردند- از همین اصل نشأت می‌گیرد.

۴.۵. ظلم‌ستیزی؛ حضرت امام خمینی (ره) معتقد است که نه تنها نباید اجازه بدهیم به ما ظلم بشود، بلکه باید در این راستا یک قدم جلوتر رفته و اقدام اثباتی هم داشته باشیم؛ یعنی به تقابل با ظالم برخیزیم. بسیاری از سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران در تقابل با نظام سلطه و استکبار جهانی، به این اصل بازمیگردد.

۴.۶. دفاع از مظلوم؛ این اصل آن‌قدر مهمّ بود که در قانون اساسی هم متجلّی شده است. به‌عنوان حضرت امام (ره) از اولین روزهای پیروزی انقلاب، بساط سفارت رژیم صهیونیستی را برچیدند. همچنانکه هیچ وقت آفریقای جنوبی را هم که نظام آپارتاید داشت، به رسمیت نشناخت. و این بر اساس همین اصل بود.

۵. اصلِ مصلحت

اهمّیت مصلحت در سیاست‌های خرد و کلان نظام سیاسی ایران بر کسی پوشیده نیست. اما اصل «مصلحت» در نظام فقهی شیعه، پیشینه‌ی گسترده و عمیقی دارد. این اصل برگرفته از یکی از قواعد معروف فقهی به نام «قاعده‌ی لاضرر» است که بحث بسیار مبسوطی دارد و تفصیل آن در این مجال نمی‌گنجد. ما فقط آن را ذکر کردیم تا این بحث ناقص نماند.

اخبار مرتبط
کلمات کلیدی
ثبت دیدگاه