آخرین اخبار
کد خبر : 18631 تاریخ ثبت : 1400/7/13 13:45:32

۴ نگرانیِ پیامبر (ص) در آخرین روزهای زندگی

حجت‌الاسلام رفیعی بر اساس روایتی به چهار نگرانی رسول خدا صلی الله علیه و آله در آخرین روزهای زندگی اشاره کرد.

حجت‌الاسلام رفیعی به مناسبت ایام رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله در سخنانی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) گفت: انس بن مالک دربارۀ سخنانی از رسول خدا صلی ‌الله علیه و آله در آخرین لحظات عمرشان خبر می‌دهد. او از نوجوانی در آن هنگام که پیامبر در مدینه حکومت تشکیل داد، با آن حضرت همراه بود. یکی از نقاط ضعف انس، عدم حمایتش از حق خلافت امیرالمؤمنین علیه‌السلام و فراموشی غدیر بود. با این حال احادیثی از ایشان در منابع شیعه و سنی نقل شده است. وی می‌گوید روزی خدمت پیامبر رسیدم در حالی که روی حصیر خواب بودند. وقتی رسیدم، برخاستند. جلو رفتم و سلام کردم. دیدم رسول خدا ناراحت و محزون است. از علت حزن ایشان پرسیدم. فرمود بدان که مرگم نزدیک است و حزن و گریۀ من برای مرگ نیست  بلکه خیلی خوشحالم از اینکه به ملاقات پروردگارم و برادرانم از انبیاء می‌روم.

وی افزود: ما نگاهمان به مرگ گاهی نگاه تعطیلی است؛ لذا می‌ترسیم. مثل بچه‌ای که در رحم مادر تصور می‌کند دنیا کوچک است؛ او اگر بداند دنیا بزرگ و امکاناتش بیشتر است و از جای فعلی او فراخ‌تر است، شوقش بیشتر می‌شود. خیلی از اشکالاتی هم که وهابیت از توسل ما به قبور پیامبر و ائمه می‌گیرند، به این دلیل است که درک درستی از مرگ و برزخ ندارند. کسی که روحش از جسمش خارج می‌شود، ارتباطش با جهان هستی قطع نمی‌شود، بلکه در عالم برزخ حضور دارد و می‌شنود و عکس‌العمل نشان می‌دهد.

رفیعی گفت: در ادامۀ روایت آمد پیامبر گریست و فرمود چیزی از مرگ نزد من محبوب‌تر نیست. انس گفت پس چرا گریه می‌کنید؟ فرمود من نگران چهار چیز پس از خودم هستم. این جمله را کسی می‌گوید که  بینش دارد و آینده‌نگر بلکه از جانب خداوند صاحب تمام عالم است. نکتۀ دیگر اینکه وقتی ما از شخصی اظهار نگرانی می‌کنیم، منظورمان این است که مقداری حواست را جمع کن.

این کارشناس مذهبی ادامه داد: پیامبر (ص) فرمود نگرانی من از أهواء المختلفة است؛ یعنی هواهای نفسانی که سبب اختلاف می‌شود. وقتی هوای نفس غلبه کرد، حقیقت نادیده گرفته می‌شود، اما در مقابل، اگر کسی بر هوای نفس خود غلبه کند، بهشت عاقبت اوست. در آیات 40 و 41 سورۀ نازعات می‌خوانیم  «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏ * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى‏»؛ یعنی و اما کسى که از ایستادن در پیشگاه پروردگارش [در قیامت براى محاسبه پرونده‌‏اش‏] ترسیده و خود را از هوا و هوس بازداشته است، ‏بى‏‌تردید جایگاهش بهشت است‏.»

وی با اشاره به جریان سقیفه گفت: متأسفانه هنوز پیامبر دفن نشده، هوای نفس را بر خود حاکم کردند و از توصیۀ ایشان رویگردان شدند، در حالی که پیامبر نه تنها در غدیر بلکه در فرصت‌های گوناگون همگان را دعوت به ولایت امیرالمؤمنین کرده و می‌فرمود علی با حق است و حق با علی. یک حدیث بیاورید که پیامبر (ص) فرموده باشند پس از من فلانی خلیفه باشد و یا گفته باشند هرچه شما انتخاب کردید من قبول دارم. یا فرموده باشند پیرمردان، نخبگان و با تجربه‌ها بنشینند و خودشان خلیفه را انتخاب کنند.

حجت الاسلام رفیعی ادامه داد: دومین نگرانی که پیامبر ابراز داشتند، «قطیعة الرّحِم» یا قطع صلۀ رحم بود. در نبرد جمل فامیل مقابل فامیل جنگید. زبیر پسر عمۀ پیامبر بود؛ یعنی یک وجه نگرانی پیامبر از رویدادهای پس از فوتشان بود و قسمتی دیگر دربارۀ امتشان تا قیامت. بنابراین صلۀ رحم امر مهمی است. 

وی حب مال را از دیگر نگرانی‌های پیامبر معرفی کرد و گفت: اصل مال در اسلام اشکالی ندارد. اگر مال نباشد نمی‌توان زندگی کرد، اما مالی که از راه حرام و غیر شرعی باشد مذموم است. هیچ گاه در قرآن «کُلُوا» یا «بخورید» بدون پیام نیامده است. به عنوان نمونه در جایی می‌فرماید «کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً»؛ یعنی از رزق پاک بخورید و عمل صالح انجام دهید؛ یعنی ثمرۀ رزق طیب باید انجام عمل صالح باشد. یا در جای دیگر می‌فرماید «کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَه‏»؛ یعنی از رزق پروردگارتان بخورید و او را شکر کنید. امروزه ناشکری آفتی است که گریبانگیر ما شده است.  همچنین در آیه‌ای دیگر خطاب به حجاج می‌فرماید «فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقیر» یعنی از آن گوشت قربانی بخورید و به کسی که شدیداً فقیر است، اطعام کنید. 

حجت‌الاسلام رفیعی افزود: چهارمین نگرانی پیامبر، آشکار کردن بدعت یا «إظهار البِدعة» بود. بدعت یعنی چیزی که از دین نیست، اما اضافه کنی. یک وقت انسان سبک جدید می‌آورد، بدعت نیست؛ مثلاً قدیم روی حصیر نماز می‌خواندند، اکنون روی جانماز می‌خوانند. اگر کسی به نماز و اذان چیزی اضافه کرد و یا حلال را حرام و حرام را حلال کرد، بدعت است. بدترین بدعت هم بدعت اعتقادی است؛ به عنوان نمونه کاری که بهاییت کردند بدعت بود. آموزه‌های این دین خودساخته، سلیقۀ شخصی فردی نادان به نام میرزاحسین علی بهاء است. دینی که انگلیس از آن حمایت کند، مشخص است چه وضعیتی دارد. یا وهابیت اهل بدعت بودند. جالب است آنها زیارت قبور انبیاء و اولیاء که سابقۀ دیرینی در تاریخ اسلام و تاریخ زندگانی پیامبر و عترت دارد، بدعت می‌دانستند.

اخبار مرتبط
کلمات کلیدی
ثبت دیدگاه