آخرین اخبار
کد خبر : 18992 تاریخ ثبت : 1400/9/10 19:13:14

امیرالمومنین(ع) برای اصلاح در جامعه تا مردم را همراه نمی‌کردند، اقدامی انجام نمی‌دادند

یک کارشناس تاریخ اسلام با اشاره به فشارهایی که در حکمرانی‌های بعد از پیامبر(ص) در جامعه اسلامی رخ داد، گفت: امیرالمومنین(ع) برای اصلاح در جامعه تا مردم را همراه نمی‌کردند، اقدامی انجام نمی‌دادند، و از دیکتاتوری ناصحانه بهره نمی‌گرفتند.

به گزارش واحد خبری کانون شیفتگان حضرت قائم (عج) به نقل از شیستان ، سلسله نشست های «سیره حکمرانی امیرالمومنین(ع)» با سخنرانی حجت الاسلام «حامد کاشانی»، استاد تاریخ اسلام روزهای یکشنبه در مسجد دانشگاه تهران برگزار می شود؛ آنچه در ادامه می آید مشروح هفتمین جلسه این نشست ها است که یکشنبه، 7 آذر ماه برگزار شده است:

 

در مقدمه ورود به بحث سیره و یک قدم عقب تر تاریخ حکمرانی امیرالمومنین(ع) هستیم؛ ابتدا باید نگاه ما به شیوه حکمرانی حکمرانان بعد از پیامبر(ص) مشخص شود تا بعد بدانیم شیوه حضرت امیر(ع) چه بوده، آیا ادامه داده اند یا مخالفت کرده اند یا روش دیگری در پیش گرفته اند؟.

 

راه یافتن فاسقان به مسئولیت های حساس!

حکمرانان بعد از پیامبر(ص) از اصحاب سابقه‌دار و ریشه‌دار در حمکرانی استفاده نمی کردند و مسئولیت سنگین به آنها واگذار نمی کردند چون اهدافی را دنبال می کردند که کارگزاران خاص خود را می طلبید، آنها توفقی نسبت به اهل بدر یا علمی بیشتر از اهل اُحد نداشتند و اگر می خواستند مسیری را بروند که با نظر بدریون و اهل احد مخالف بود با استناد به روش پیامبر(ص) نمی پذیرفتند و اینچنین خلاء تئوریک پیدا می شد لذا سعی کردند بیشتر از تازه‌مسلمانان و طلقاء و آنها که ریشه قبیلگی داشتند و می شد با آنها تعامل قبیلگی برقرار کرد، استفاده کنند ابایی هم از اینکه آنها اهل فسق و فجر باشند، نداشتند لذا کسانی مثل مغیره منصب یافتند!

 

این تئوری را مطرح می کردند که قوت و کارآمدی آنها به نفع ما و گناهانشان هم علیه خودشان در قیامت؛ نکته آنکه حاکم و حکمران که قدرت و ثروت عمومی را در دست داشت اگر ریشه و صلاحیت اولیه را نداشته باشد و در سابقه جهاد اسلامی دشمن بوده باشد دیگر در بزنگاه ها به نفع اسلام نظر می دهد و حتی اگر غرض نداشته باشد، تصمیمات او با معالم دینی فاصله دارد برای مثال بدون اینکه توطئه قلمداد کنیم فکر معاویه این بود که ما برای کسب ثروت، می توانیم درآمدزایی از راه ربا کنیم برای مقابله با روم شرقی و حفظ هیمنه خود!! لذا شیوه حکمرانی و پادشاهی را با توجیه حفظ و عزت اسلام و مسلمین راه انداخت... باید توجه داشت کسی که از طلقاء است فهمش از عزت مسلمین با فهم پیامبر(ص) فرق می کند.

البته اینکه حاکم به فکر رفاه عمومی باشد یک حرف است و اینکه در پی تبختر و تفاخر باشد و حاجب پشت حاجب داشته باشد، حرفی دیگر است، چنان که در چنین اتفاقی شام رخ داد و رباخواری رواج یافت و اصحاب هم اگر اعتراض می کردند و برخی حکمرانان بعد از پیامبر(ص) به معاویه نامه نوشتند که مراقب عبادة بن صامت باش اما او کار خود را ادامه می داد.

 

ورود افراد بی تعهد به همه شئون دینداری

بعدها این مسیر به قدری تغییر یافت که حکمرانانی که تعهد و سابقه دینی نداشتند در همه شئون دینداری ورود می کردند، برای مثال تعیین وقت اذان اجتهادی است اما سلطانی که در کوفه بود ی گفت هر زمانی که من بگویم وقت اذان و نماز است و اگر کسی در نماز جماعت شرکت نمی کرد به او انگ تفرقه می زدند .. اینکه از کارآمدیِ کارگزار فاسق استفاده کنیم نتیجه این می شود که حُذیفه بن یمان گفت: پیامبر(ص) فرمودند به آزمایش های سخت مبتلا می شوید و ما مبتلا شدیم، امروز بخواهیم نماز بخوانیم باید پنهانی نماز بخوانیم! این در صحیح مسلم آمده است. چون نماز جماعت بود اما در وقت آن نبود همچنین است درباره وقت افطار، وقت عید فطر، در نحوه ازدواج و طلاق و ... .

 

اینکه یک فاسق را مسئول دهیم، چون قدرت و ثروت را در دست دارد در همه امور و شئون دینی مثل تقسیم بیت المال دخالت می کند اینکه چه کسی قاضی باشد به رای او است، اینکه مردم از چه فقیهی بهره بگیرند، به خواست او است به قدری مسئله پیش رفت که مجبور شدند با اینکه نماز حکم فقهی است آن را در کتاب اعتقادی بیاورند و بگویند ما معتقدیم پشت سر هر حاکم فاسقی باید نماز خواند اگر چنین حکم نمی کردند مردم بعد از یک ماه رمضان پشت سر یک فرد فاسق فاجر نماز عید نمی خواندند! لذا برای اینکه مردم دچار چندصدایی نشوند، با اعمال قدرت مردم را دور هم جمع کردند و نتیجه آن شد که نقل احادیث را مدیریت کنند تا جامعه گمراه نشود و اصحاب جامعه را گمراه نکنند!! برخیم جوز نقل حدیث داشتند و برخی نداشتند عمده اصحاب برجسته پیامبر(ص) شبه‌تبعیدی بودند در حالی که یک یهودی تازه‌مسلمان که تا آخر عمر به همه احکام یهودیت پایبند بود، منبر می رفت و سخنران رسمی دارالحکومه بود در حالی که به لحاظ فقهی حرمت فقهی یهودی را بر مستحب فقهی مسلمانان اولویت می داد. چون حکومت نیاز داشت برای گفتگو با مردم از ابزارهای دینی استفاده کند و در چنین شرایطی کعب الاحبارها فرصت یافتند؛ اینها وقتی سخنرانی می کردند اصحاب برجسته پیامبر(ص) پای درس اینها می نشستند!!، در حالی که اصحاب، شاگرد پیامبر(ص) بودند و تابعین شاگردِ شاگردان حضرت(ص) اما یک استثنایی در تاریخ ذکر شده در سير أعلام النبلاء ذهبی آمده استثناء آمده که عبدالله بن عمربن عاص، ابوهریره، انس بن مالک و ابن عباس شاگرد کعب بودند!! نتیجه آنکه در تفسیر ابن کثیر عبدالله بن عمربن عاص چهار روایت می آورد و می گوید: قال رسول الله(ص)؛ اما ابن کثیر گفته است: اینها فرمایش حضرت رسول(ص) نیست بلکه معالم غیرملسمین است اما اینها چون با اهل کتاب در ارتباط بودند فراموش کردند و اشتباهی اینها را به پیامبر(ص) نسبت دادند!

این یعنی وقتی فرد فاسق و فاجر را روی کار بیاوری همه جای دین و فرهنگ مردم را دچار آسیب می کند.

 

شیوه حکومت چگونه باید باشد؟ جای مردم در حکومت چیست؟

در آن دوران (حکمرانی بعد از پیامبر(ص)) در بهترین حالت، دیکتاتوری ناصاحانه ای رخ داد مردم را به شلاق خوردن عادت دادند، قوانین از پیش اعلام نمی شد، برای مثال فردی لباس گرانقیمت بر تن داشت لباس هایش را پاره کرده و شلاقش بزنند تا کسی در جامعه فخرفروشی نکند یعنی اول اقدام بعد بیان قانون؛ شب ها بعد از نماز عشاء خواب اجباری بود، تا نماز صبح بیدار شوند! این چنین رفتارها و قوانین به کرات اتفاق می افتاد و برخی هم شرایط بیان ندارد که ببینیم چه تاثیری بر فقه داشته مثلا آیا فلان ازدواج مجوز دارد یا نه؟

در عدالت خواهی هم شیوه هم همین بود، هر کسی که به مسئولیت می رسید اموالش را بررسی می کردند و بعد از مثلا دو سال باز اموال او بررسی می شد و میزان افزایش یافته به مساوات بین آن فرد و بیت المال تقسیم می کردند! روشن است اگر فرد دزدی کرده بود همه اموال برای او نبود و اگر دزدی نکرده بود همه اموال برایش بود و نمی شد میانگین گرفت! جامعه به این شیوه عادت کرده بود این شیوه از دلایل اصلی سقوط خلیفه سوم و ضعف حکومت امیرالمومنین(ع) به عنوان خلیفه چهارم شد چون اگر آن میزان فشار بر مردم آورده نمی شد چون عادت کرده بودند، اعتراض می کردند و تن به قانون نمی دادند چون خیالشان راحت بود آن قدر سختگیری وجود ندارد.

 

شیوه حکمرانی امیرالمومنین(ع)

فهم اولیه ما این است که امیرالمومنین(ع) برای اصلاح در جامعه تا مردم را همراه نمی کردند، اقدامی انجام نمی دادند، و از دیکتاتوری ناصحانه بهره نمی گرفتند.

اخبار مرتبط
کلمات کلیدی
ثبت دیدگاه