روایت پیامبر (ص) از شگفتیهای مربوط به ولادت امام حسین (ع)
شیخ صدوق درباره رویدادهای عجیب شب و روز ولادت امام حسین علیهالسلام روایتی را از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل میکند.به گزارش واحد خبری کانون شیفتگان حضرت قائم (عج) ، رویدادهای مربوط به انبیاء و اولیای الهی منحصر به مسائل ظاهری و مادی نیست بلکه سراسر زندگانی آن بزرگواران مملو از معجزات و عجایب است، عجایبی که عقل توانایی درک آن را ندارد. وقتی به آیات قرآن و حتی سایر کتب مقدس نگاهی میاندازیم، به این حقیقت پی میبریم؛ ماجرای خلقت آدم علیهالسلام و بهشت او، نوح نبی و طوفانش، ابراهیم علیهالسلام و ماجرای گلستان شدن آتش نمرود، موسی و عصایش و همچنین عیسی و تولد عجیبش تنها گوشهای از این عجایب زندگانی خوبان عالم است. درباره ائمه علیهمالسلام نیز از این دست عجایب به وفور دیده میشود تا حدی که عالمان شیعه کتب قطوری را با مضمون معجزات عترت تدوین کردند؛ کتاب "مدینةالمعاجز" نوشته سید هاشم بحرانی و "إثبات الهُدی بالنصوص و المعجزات" نوشته شیخ حرّ عاملی از مشهورترین تألیفات در این باب هستند.
در ادامه به مناسبت ایام ولادت امام حسین علیهالسلام روایتی را از رویدادهای مربوط به شب و روز ولادت آن امام بزرگوار میخوانیم. این روایت را شیخ صدوق در کتاب حدیثی خویش به نام "کمال الدین و تمام النعمة" آورده است. فیض کاشانی به این روایت اعتنا کرده و تفسیر "الصافی" خود انعکاس داده است. همچنین سید هاشم بحرانی این روایت را در کتاب "مدینةالمعاجز" آورده است.
از ابن عباس روایت است که گفت: "از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم که میفرمود: خداى تعالى را فرشتهاى است که "دُردائیل" نام دارد و او را 16 هزار بال است و مابین هر دو بالش هوایى است که آن هوا به اندازه آسمان تا زمین است. یک روز با خود میگفت: آیا فوق پروردگار ما جلّ جلاله چیزى هست؟ خداى تعالى گفتار او را دانست و بالهاىش را دو برابر کرد و او داراى 32 هزار بال شد؛ سپس خداى تعالى به او وحى کرد که پرواز کن و او به اندازه 50 سال پرواز کرد و به سر یکى از ستونهاى عرش هم نرسید و چون خداى تعالى دانست که او به رنج در افتاده است، به او وحى کرد که اى مَلک، به جایگاه خود بازگرد که من عظیم و برتر از هر عظیمى هستم و برتر از من چیزى نیست و مکانى ندارم. خداوند بالهاى او را گرفت و مقامش را در میان صفوف ملائکه زائل کرد.
هنگامی که حسین بن علی پنجشنبه شب و در شب جمعه به دنیا آمد، خداى تعالى به "مالک" که همان خازن دوزخ باشد وحى فرمود که به واسطه کرامت مولودى که براى محمد زاده شده است، آتش را بر اهلش خاموش کند و به "رضوان" که همان خازن بهشت باشد وحى فرمود که به واسطه کرامت مولودى که براى محمد در دنیا زاده شده است، بهشت را آذین بندد و معطر کند و خداى تعالى به "حور العین" وحى فرمود که به واسطه کرامت مولودى که در دنیا براى محمد زاده شده است، خود را آرایش کنند و به دیدار یکدیگر بروند و خداى تعالى به "ملائکه" فرمان داد که به خاطر مولودى که براى محمد در سراى دنیا زاده شده است، به صف ایستاده و خدا را تسبیح و تحمید و تمجید و تکبیر گویند و به جبرئیل وحى فرمود که به همراه هزار فوج ــ که هر فوج یک میلیون فرشته است ــ بر اسبهاى ابلق که بر آنها زین و لگام و آراسته به قباب درّ و یاقوت باشند و به همراهى ملائکهاى که به آنها "روحانیون" میگویند و در دستانشان طبقهاى نور است، بر محمد فرود آیند و قدم نورسیده را به او تهنیت گویند.
به او خبر داد که اى جبرئیل، من نام او را حسین نهادم، او را تهنیت و تعزیت بگو و به او بگو: اى محمد، او را اشرار امت تو که بر بدترین جنبندگان سوارند، خواهند کشت. واى بر آن قاتل و واى بر سوقدهنده و رهبر کشنده حسین. من از او بیزارم و او نیز از من بیزار است، زیرا در روز قیامت هیچ کس گنهکارتر از او نیست، در روز قیامت قاتل حسین به همراه مشرکان به آتش در آیند و اشتیاق آتش به کشنده حسین بیشتر از اشتیاق مطیع خداوند به بهشت است.
فرمود: در این میان که جبرئیل به آسمان زمین فرود آمد، به "دردائیل" گذر کرد و "دردائیل" به او گفت: اى جبرئیل، این چه شبى در آسمان است؟ آیا بر اهل دنیا قیامت واقع شده است؟ گفت: خیر، ولی براى محمد در دنیا مولودى زاده شده است و خداى تعالى مرا فرستاده است که به این سبب به او تهنیت گویم. آن مَلک گفت: اى جبرئیل، تو را به خدایى که ما را آفرید سوگند میدهم هنگامى که بر محمد فرود آمدى، سلام مرا به او برسانى و به او بگویى به حقّ این مولود از پروردگارت بخواهد که از من خشنود شود و بالها و مقام مرا در میان ملائکه به من باز گرداند. جبرئیل بر پیامبر فرود آمد و همان گونه که خداى تعالى فرموده بود، به او تهنیت و تعزیت گفت. پیامبر فرمود: آیا امت من او را خواهد کشت؟ گفت: بله اى محمد. پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: آنها از امّت من نیستند و من از آنها بیزارم و خداى تعالى از آنها بیزار است. جبرئیل گفت: اى محمد، من هم از ایشان بیزارم. بعد از آن پیامبر بر فاطمه وارد شد و بر او تهنیت و تعزیت گفت و فاطمه گریست و گفت: اى کاش او را به دنیا نیاورده بودم. قاتل حسین در آتش است. پیامبر فرمود اى فاطمه، من به آن گواهى میدهم و لیکن او کشته نشود تا امامى از او بر جاى ماند که امامان هادى پس از او از ذریّه او باشند، سپس فرمود: امامان پس از من اینان هستند: علیّ الهادى و حسن المهتدى و حسین النّاصر و علیّ بن الحسین المنصور و محمّد بن- علیّ الشافع و جعفر بن محمّد النفّاع و موسى بن جعفر الأمین و علیّ بن موسى الرّضا و محمّد بن علیّ الفعّال و علیّ بن محمّد المؤتمن و حسن بن علیّ العلّام و کسى که عیسى بن مریم پشت سر او نماز میخواند القائم است. آنگاه فاطمه از گریه باز ایستاد و جبرئیل داستان آن فرشته و گرفتارى او را به پیامبر باز گفت.
ابن عباس میگوید: پیامبر در حالى که حسین را در میان پارچهاى پشمى پیچیده شده بود، در دست گرفت و آن را به طرف آسمان بلند کرد و گفت: بار الها، به حقّ این مولود، نه بلکه به حقّ تو بر او و بر جدّش محمد و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب، اگر براى حسین فرزند علی و فاطمه در پیشگاه تو قدر و منزلتى است از "دردائیل" خشنود شو و بالها و مقام او را در میان صفوف ملائکه به وى برگردان. خداى تعالى دعاى او را مستجاب کرد و آن فرشته را مشمول مغفرت خود قرار داد و بالهاى او را به وى برگردانید و او را در میان صفوف ملائکه قرار داد و در بهشت آن فرشته به عنوان مولى و بنده حسین فرزند علی و زاده فاطمه دختر رسول خدا شناخته میشود."
شاید در وهله اول این شائبه ایجاد شود چطور ممکن است ملائکی که مصون از گناهاند، مرتکب خطا شوند. پاسخ این است که فعل دُردائیل گناه محسوب نمیشود بلکه به قدر یک سؤال شبههگونه است. بنابراین شاید بتوان گفت اشتباه این مَلک به قدر یک تردید بود، مانند اعتراضی که فرشتگان به آفرینش آدم نبی علیهالسلام کرده و با این پاسخ خدا مواجه شدند که من چیزی را میدانم که شما نمیدانید. با این حال خداوند در قبال این تردید، آنها را تا بیتالمعمور دور کرد. این مسئله حاکی از آن است که خداوند در قبال وحدانیت خویش و ایجاد شبهه در آن، در قبال هیچ مخلوقی اغماضی ندارد مگر آنکه توبهای صورت گیرد.