آخرین اخبار
کد خبر : 19946 تاریخ ثبت : 1401/2/11 23:06:23

«هندسه معرفتی دین و غفلت تاریخی ما»

آیت‌الله رشاد در بیان کاستی‌هایی که به حوزه معرفت و کلام اسلامی مربوط می‌شود، زبانی صریح دارد و با بیانی رسا از تمرکز صرف بر روایات فقهی و نادیده گرفتن بخش‌های مهمی از سنت گلایه می‌کند.

به گزارش واحد خبری کانون شیفتگان حضرت قائم (عج) ، آیت‌الله علی‌اکبر رشاد، بنیانگذار و رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به مناسبت فرارسیدن عید سعید فطر در گفت‌وگویی اختصاصی با تسنیم؛ به بیان نکات اخلاقی و معرفتی ارزشمندی پرداخته است که متن کامل آن را در ادامه می‌خوانیم:

پیشاپیش عید فطر را که بازگشت به فطرت الهی است تبریک عرض می‌کنم و امیدوارم که همگان توفیق درک برکات و فیوضات این ماه نورانی را پیدا کرده باشند و انشاءالله که از مواهب این ماه به طور کامل بهره‌برداری کرده باشند و راضی از این ماه خارج بشوند و خداوند متعال هم از آنها راضی باشد.

من از باب تذکر یک نکته‌ای را مرتبط با ماه رمضان عرض می‌کنم و قبل از آن یک مطلبی را می‌خواهم عرض کنم که مسئله مهمی است. ما مسلمین، یا شیعه یا حوزه‌ها یک غفلت تاریخی داریم که این غفلت تاریخی تجزیه سنت است و فراموش کردن بخش‌های عمده‌ای از سنت که شاید به لحاظ کمی - کیفی از آن بخشی که مورد توجه بود و هست بسی بالاتر و فراتر است.

بخش‌های مغفول مانده سنّت

ما به هر قول و فعلی که از معصوم صادر می‌شود و منشاء تشریعی یا شرعی دارد سنت اطلاق می‌کنیم اما ما عمدتا تمرکز کرده‌ایم بر روایات فقهی و آن‌چه که از سنت عملی به حوزه فقه مربوط می‌شود. در این بخش بزرگان ما اهتمام خوبی داشته‌اند از نظر ثبت و ضبط و حفظ این دسته از روایات و نگاهداری اسناد این اخبار و اهتمام شگرف و ژرفی هم در تفسیر و درک و فهم و اشاعه این دسته از اخبار داشته‌اند ولی در عوض بخش‌هایی از سنت بر اثر غفلت ما مغفول مانده و ما کار درخوری نکرد‌ه‌ایم.

ما راجع به اخبار تاریخ اهتمام لازم را نداشته‌ایم؛ راجع به اخبار اخلاقی اهتمام کافی نداشته‌ایم. راجع به مأثورات معنوی مانند ادعیه و مناجات‌ها، سلام‌نامه‌ها و زیارت‌نامه‌ها اهتمام کافی و لازم را نداشته‌ایم. در حالی‌که هر آن‌چه که از معصوم صادر شده هیچ تفاوت نمی‌کند موضوعش چه باشد؛ احکام باشد اخلاق باشد، معنویات باشد،عقاید باشد، علم باشد و... مع‌الاسف به جز فقه به اخباری و ماثوراتی که به دیگر زوایای هندسه معرفتی دین مربوط می‌شود اهتمام لازم نشده تا چه برسد به اهتمام کافی.

دعاهای ما غنی است، مشحون از معارف است. در ادعیه ما هر چند مباحث الهیاتی و کلامی، حکمی، اخلاقی، معنوی غالب است اما حتی در همین ادعیه چه بسا بتوان فقراتی پیدا کرد که کاربرد فقهی داشته باشد و لازم باشد به آن اهتمام بکنیم ما هیچ فقیهی را سراغ نداریم که وقتی در خصوص فقهی کار می‌کند احیانا اگر در دعا و مناجاتی نکته‌ای که وجود دارد که کاربرد فقهی دارد و در فرآیند اجتهاد می‌شود از آن استفاده کرد به آن پیشنهاد و مراجعه بکند.

ضرورت مطالعه در ابعاد فقهی دعاهای معصومین (ع)

من به گروه منطق فهم دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی پیشنهاد کرده‌ام که حل این مسئله و جبران این غفلت را در برنامه‌های خودشان قرار دهند چون ما باید راجع به انواع سنت، به ویژه سنت و اقوالی که در زمینه‌های مختلف دارای کاربرد و حجت است یک کار جدی و اساسی انجام بدهیم.

من از باب اذکار در این روزهای آخر ماه منور و مبارک رمضان، به یک فقره‌ از دعای ابوحمزه ثمالی اشاره می‌کنم. ابوحمزه ثمالی یکی از بزرگان تشیع و مکتب اهل بیت و صحابه و کسی است که از اصحاب سرّ حضرت به حساب می‌آید و خودش صاحب مقامات معرفتی و معنوی بوده آن‌چه را که نقل کرده پیداست که برغم نسبتا مفصل بودن این دعا با امانت آن را نقل کرده است. نسخ خطی این دعا چندان متشتت نیست. پیداست که با دقت حفظ کرده این سند ارزشمند را.

در یک فقره‌ای در یک بخشی از این دعا آفاتی که مانع تحجب می‌شود مانع نماز با حضور قلب می‌شود حضور در مشاهد و مجالس معنوی و معرفتی می‌شود. سلب توفیق‌هایی که در زندگی آدم پیش می‌آید این ها را حضرت می‌شمارند.

تصادف در این عالم معنی ندارد!

یک مختصری راجع به بعضی از فقرات عرض می‌کنم؛ حدود 10 آفت را در این بخش برشمردند. اللَّهُمَّ إِنِّی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَیَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ [تَعَبَّیْتُ‏] وَ قُمْتُ لِلصَّلاةِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ نَاجَیْتُکَ أَلْقَیْتَ عَلَیَّ نُعَاسا، چیزهایی برای ما پیش می‌آید خیال می‌کنیم اینها طبیعی است مثلا می‌خواهیم یک عبادتی بکنیم یک نماز مثلا مناسبی و با روحی بخوانیم می‌بینیم آن اوان در آن زمان حال بی‌رمقی، خمودی و حالت چرت به آدم دست می‌دهد.

آدم حال نماز خوب خواندن را ندارد. این را خیال می‌کنیم طبیعی است آدم خسته است دیگر، خوابش می‌آید، بهار است، در طول روز یکسره کار کرده و الان حوصله ندارد، می‌فرماید این بی‌حساب نیست. در این عالم تصادف معنی ندارد اصلا ما تصادف در این عالم نداریم هر چه هست بر اساس نظام علل و معلولی و با یک فلسفه‌ای در زندگی بشر اتفاق می‌افتد.

این‌که بگوییم تصادفا حال خواب به من دست داد؛ می‌فرماید هر زمان که من می‌گویم من آماده‌ام و حاضرم برای مثلا عبادت و پا می‌شوم که پیش روی تو بایستم و نماز بخوانم و مناجات بکنم تو بر من چرت را عارض می‌کنی، حالت خواب‌آلودگی را برمن القا می‌کنی، طبیعی نیست!‌ أَلْقَیْتَ عَلَیَّ نُعَاسا، نعاس به معنای خواب سبک است، یک خواب سبکی را تو بر من القا می‌کنی! تو گویی اجازه نمی‌دهی که با تو مناجات بکنم اجازه نمی‌دهی که یک نماز با روح، با اخلاص و با حضور قلب را بخوانم.

إِذَا أَنَا صَلَّیْتُ زمانی که برای نماز می‌روم این حالت به من دست می‌دهد! وَ سَلَبْتَنِی مُنَاجَاتَکَ إِذَا أَنَا نَاجَیْتُ وقتی می‌خواهم مناجات بکنم می‌بینم که خموده شده‌ام خواب‌آلود شده‌ام، خواب دارد من را می‌رباید، می‌خواهم مناجات بکنم این از من سلب می‌شود این توفیق از دست می‌رود نمی‌توانم با تو مناجات بکنم، چرا؟ مَا لِی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَرِیرَتِی وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِینَ مَجْلِسِی عَرَضَتْ لِی بَلِیَّةٌ أَزَالَتْ قَدَمِی هر بار که فکر می‌کنم که من درون خودم را پاک کرده‌ام، درونم، قلبم زلال شده است و می‌خواهم که بروم در جمع اهل توبه، در مجالس توابین شرکت کنم، به محض این‌که تصمیم می‌گیرم که در مجلس اهل معنایی در یک محفل با روحی با معنویتی، شب قدری، شب فطری، شب غدیری (این‌ها همه شب‌های قدر هستند واقعا)، بر من یک مانعی عارض می‌شود و پیش می‌آید؛ یک مشکلی پیش می‌آید و سبب گاهی لرزش قدم‌های من می‌شود.

ما معمولا می‌گوییم که پیش آمد، تصادف کردم، مثلا با دوچرخه یا موتور خوردم زمین، با ماشین زدم به یک ماشین دیگر یا یک کسی به ماشینم خورد، دستم زخم شد شروع کرد خون آمدن و نتوانستم وضو بگیرم و وقت از دست رفت. ما خیال می‌کنیم اینها طبیعی است در برخی از روایات آمده که این‌ها کفاره گناه است اگر این باشد خیلی خوب است.

گاهی وقت‌ها آدم گناهی می‌کند معصیتی از او سر می‌زند،‌ بعد دستش زخم می‌شود و این کفاره است که اتفاق افتاده است این بد نیست ولو سلب توفیق می‌شود از عبادتی و از مناجاتی. اما این‌که بلیّه‌ای پیش بیاید که باعث لغزش من بشود این معلوم می‌شود که از مشیت الهی ناشی شده است وَ حَالَتْ بَیْنِی وَ بَیْنَ خِدْمَتِکَ، آن وقت این لغزشی که رخ می‌دهد بین من و تو بین من و عبادت تو ای آقای من ای مولای من خداوند بزرگ فاصله می‌شود و عملا من ان شب را از دست می‌دهم.

سحر پا شدم که نافله بخوانم یک مرتبه چاقویی دستم را می‌برد وقتی مشغول آن می‌شوم می‌شود اذان صبح این طبیعی نیست. با بیان حضرت این طبیعی نیست این نشان می‌دهد که یک مشکلی دارد که یک موانعی پیش می‌آید که ظاهرا طبیعی است. بعد حضرت شروع می‌کند یکی یکی موانع را برشمردن لَعَلَّکَ عَنْ بَابِکَ طَرَدْتَنِی شاید من را از در خانه‌ات راندی! این‌که این اتفاقات برای من می‌افتد از در خانه‌ات رانده‌ای که من نمی‌توانم. وَ عَنْ خِدْمَتِکَ نَحَّیْتَنِی، از خدمت خودت، خدمت الهی همان عبادت الهی است، عبادت به جز خدمت خلق نیست؛ گفته می‌شود، نخیر! عبادت به جز خدمت الله نیست خدمت خلق نیز ذیل خدمت الله است من را از خدمتت دور می‌کنی، من را پس می‌زنی، آیا این به خاطر این است که من را از در خانه‌ات راندی؟ أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُسْتَخِفّا بِحَقِّکَ فَأَقْصَیْتَنِی شاید به خاطر آن است که دیدی که من حق تو را سبک می‌شمارم، آن حقوقی که تو بر گردن من داری، این‌ها را سبک می‌شمارم دست کم می‌گیرم.

خداوند متعال بر ما حق الوهیت دارد و ما وظیفه عبودیت داریم

گاهی می‌گویم از واجبات، حداقلی که در فقه گفته شده همان را انجام می‌دهم مثلا اینکه اول وقت است فرض فضیلت صلاة، اقامه صلاه بکنم می‌گویم من مجاز هستم که تا 4 رکعت مانده به غروب نماز عصرم را عقب بیندازم، یا 4 رکعت مانده به نیمه شب، نماز عشایم را عقب بیندازم، دو رکعت مانده به آفتاب من نماز صبحم را دیر بخوانم و دراز کشید‌ه‌ام تا وقتی دارد آرام آرام آفتاب می‌زند، یک دو رکعتی را دولا راست می‌شود و می‌گوید که من نمازم را خواندم! این حق خدا را سبک شمردن است،

خداوند متعال بر ما حق الوهیت دارد و ما وظیفه عبودیت داریم در محضر او باید احترام بکنیم به این نماز. این در واقع در ادای حق باریتعالی وقتی می‌گوییم نماز اداست، ادای حقّ حق تعالی است. ما حقِّ حق تعالی را دست کم می‌گیریم با بی‌اطلاعی، با بی رمقی، با بی حالی. مثل سائلی که دم در بیاید 5 تومنی می‌دهیم و نگاهش نمی‌کنیم و کف دستش می‌گذاریم که رفع تکلیفی کرده باشیم... انگار که با خدا هم این‌گونه برخورد می‌کنیم، این استخفاف حق خداست در واقع.

اینکه من معصیت بکنم بگویم که توبه می‌کنم دیگر، این خیلی بد است ولی متاسفانه این خیلی رایج است میان عوام! به فلان کارمند یا معلم می‌گویی چرا کارت را درست انجام نمی‌دهی؟ می‌گوید بروید جلوی اختلاس‌ها را بگیرید!‌ این دو معنا دارد، چرا در این مملکت اختلاس می‌شود که حرف درستی است یک معنای دیگرش این است که این کاری که من کردم که گناه نبود من هم یک گناه مختصری کردم.

استخفاف حقّ اولوهیت هزاران جلوه دارد

به هر حال هزارها جلوه دارد این استخفاف حق خداوند متعال. می‌فرماید نکند که بین من و خودت فاصله می‌اندازی این به خاطر این است که من را از در خانه‌ات رانده‌ای یا وقتی من می‌خواهم به عبادت بایستم این حال به من دست می‌دهد شاید به این خاطر است که می‌بینی که من حقت را ادا نمی‌کنم، آن وقت من را دور می‌کنی. یا می‌گویی تو با من چه نسبتی داری؟ برو!‌ أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضا عَنْکَ فَقَلَیْتَنِی یا به این جهت است که تو می‌بینی من به تو بی‌اعتنا هستم اصلا نگاهت نمی‌کنم، می‌بینی که من از تو اعراض کردم، رویگردان هستم از تو. مثل آدمی که نسبت به او نامهربانیم، مثل کسی که خیلی به او محبت و علقه و علاقه نداریم به این خاطر است که لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضا عَنْکَ می‌بینی که از تو اعراض کرده‌ام من اعراض کرده‌ام من تو را ترک کرد‌ه‌ام من رویگردان از تو شده‌ام و طبیعی است که تو هم واکنشی در قبال این کنش من داشته باشی به همین جهت است که تو من را «اقاله» بکنی؛ وقتی کسی پیمانی را بهم می‌زند می‌گویند که اقاله کرد.

نکند خدای من با تو یک پیمانی و یک پیوندی داشتیم و این پیمان و پیوند را از آن اعراض کردم. در نتیجه دیگر من بنده تو نیستم به لحاظ تشریعی بندگی تو را نمی‌کنم تو هم من را بنده خودت نمی‌دانی برای همین است که سلب توفیق می‌کنی می‌گویی که چه نسبتی بین من و توست؟ برو!‌ نکند به خاطر این است که «اقاله» کرده‌ای و استعفای من از بندگیت را پذیرفته‌ای و من را دور می‌کنی از محضرت! و بعضی از موانع و بعضی از حالات را ... وجوه را هم حضرت بر می‌شمرد.

ضرورت اُنس مدام با ادعیه معصومین (ع)

ما خیال می‌کنیم که برخی از ادعیه که گفته می‌شود در فلان شب یا فلان روز یا فلان مناسبت بخوانید، صرفا مخصوص همان روز و همان وقت است و مثلا دعای کمیل را نباید روز یکشنبه خواند، در حالی که یک چنین چیزی وجود ندارد. همین طور اگر می‌گوییم ابوحمزه را باید سحرها خواند منظور این نیست که در غیر سحر نباید سراغ آن رفت.

لازم نیست تمام این دعای بلند بالا را از اول تا آخر با حوصله بخوانیم، هر یک فقره‌ای را  یک شب بخوانیم. یک تدبری بکنیم شب بعدش فقره بعدیش را بخوانیم همیشه مانوس باشیم با آن. این انس با ادعیه خیلی برکت دارد و پیوستگی در انس امتداد و التزام، مداومت و ممارست برکاتی دارد که در اصل عمل نیست.

 اصل عمل حداقلی برکاتی دارد اما وقتی انسان ممارست و مداومت می‌کند چندین برابر می‌شود آثارش. این ادعیه را در همه فصول، در همه ایام و لیالی باید خواند در هر فرصت و زمانی که پیش بیاید و توفیق دست بدهد. اما خواندن به صورت لقلقه زبان کافی نیست؛ دست‌کم، کم فایده است. ما که طلبه هستیم و اهل بحث و درس و ... هستیم جا دارد که این فقرات را با تامل بخوانیم. بعضی از بزرگان ما بعضی از این ادعیه را گاه با همه طولانی بودنش حفظ بودند بس که می‌خواندند و به متن و محتوای دعا دل می‌دادند از بر می شدند و به خاطر می‌سپردند و از حفظ می‌خواندند.

خداوند به همه ما توفیق انس با قرآن و ادعیه را عنایت کند؛ بمنّه و کرمه!

اخبار مرتبط
کلمات کلیدی
ثبت دیدگاه