آخرین اخبار
کد خبر : 22262 تاریخ ثبت : 1401/4/5 15:50:42

آزادی در اندیشه یعنی آزادی در پرسشگری/ مهمترین مفهوم از منظر شهید بهشتی چیست

در نشست «خط امام از بهشتی تا آرمان» ضمن بررسی جایگاه آزادی در اندیشه شهید بهشتی و امام موسی صدر تصریح شد: اگر ما در مورد آزادی در اندیشه سخن می‌گوییم قاعدتا باید بحث مسئولیت انسان را هم در نظر داشته باشیم چون وقتی آزادی در اندیشه مهم می‌شود که قائل به این باشیم موجود مختاری هستیم و اگر موجود مختاری باشیم موجود مسئولی هم هستیم.

به گزارش واحد خبری کانون شیفتگان حضرت قائم (عج) به نقل از ایکنا ، نشست بررسی آراء و اندیشه‌های شهید بهشتی با عنوان «خط امام از بهشتی تا آرمان» با محوریت بررسی آزادی در اندیشه شهید بهشتی و امام موسی صدر یکشنبه ۴ تیر در مجموعه فرهنگی سرچشمه برگزار شد.

در ابتدای این نشست شریف لکزایی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و رسول رسولی‌پور؛ عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی سخنرانی کردند که در ادامه گزیده سخنان شریف لکزایی را می‌خوانید؛

بحث آزادی یکی از مهمترین مسائلی بوده که در دوره معاصر از مشروطه به این طرف با آن مواجهه داشتیم و هنوز تکلیف خودمان را با آن روشن نکرده‌ایم و این از عجائب است! ما هنوز به یک نظریه در باب آزادی در انقلاب اسلامی نرسیدیم. من مقالات زیادی در باب آزادی دارم ولی اذعان می‌کنم ما نظریه آزادی خود را مبتنی بر انقلاب اسلامی تولید نکردیم. فرمایشات شهید بهشتی به ما کمک می‌کند به این سمت و سو برویم. همین که در ایام شهادت این بزرگواران راجع به آنها صحبت می‌کنیم خودش خوب و غنیمت است و باعث می‌شود بحث‌هایی مجددا مرور شود.

اگر بخواهیم اندیشه ایشان را راجع به آزادی فهم کنیم باید همه مباحث ایشان را مورد توجه قرار دهیم از مباحث تربیتی، از تفسیر قرآن ایشان که در شش جلد منتشر شد و معارف زیادی از آموزه‌های اسلامی را دارد و همین‌طور مشروح مذاکرات قانون اساسی و مباحثی که درباره اصول قانون اساسی مطرح کردند. ایشان معمار قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است و عمده اداره جلسات تصویب قانون اساسی با حضور و ریاست ایشان اتفاق افتاد.

آزادی؛ مهمترین مفهوم در اندیشه شهید بهشتی

آزادی مهمترین مفهومی است که از منظر شهید بهشتی مطرح می‌شود و در آثار ایشان آن را دنبال می‌کنیم و تقریبا در همه مباحثی که راجع به موضوعات مختلف صحبت می‌کنند حتما بحثی از آزادی دارند. خود ایشان در جایی به این مسئله تصریح می‌کنند و می‌گویند: «بزرگترین شعار اسلام آزادی است. شاید من خودم کمتر بحثی داشتم که روی آزادی و درج آن در اسلام تکیه نکرده باشم. اسلام دین آزاد و احرار است. از دید اسلام انسان تا آزاد نباشد انسان نیست». بنابراین وجه اهمیت مباحث شهید بهشتی از همین منظر برای ما روشن می‌شود، خصوصا تاکیدی که بر انسان آزاد دارد، تاکیدی که بر تعیین سرنوشت بر اساس آزادی دارد. همه اینها اهمیت دارد و می‌شود راجع به آن گفت‌وگو کنیم.

در اینجا می‌شود این سوال را مطرح کنیم که ایشان آزادی را چگونه تعریف می‌کند؟ تعریف ایشان در ارتباط با انسان است. به طور خلاصه آزادی در نظر ایشان تسلط انسان بر خود و ساختن محیطش اعم از جامعه و طبیعت است؛ این خلاصه نکته‌ای است که ایشان مطرح می‌کند. این پرسش اولی است که در ابتدای گفت‌وگو می‌توانیم مطرح کنیم که ایشان آزادی را به یک نوع سلطه بر خود، طبیعت، جامعه و محیط تعریف می‌کند یعنی انسان توان داشته باشد بتواند اتفاقات را درون خودش و آنچه در اجتماع می‌گذرد رقم بزند. پرسش دیگر این است که آیا با ایجاد انقلاب اسلامی و دگرگونی سیاسی که اتفاق افتاده به آزادی دست پیدا کردیم یعنی انقلاب اسلامی یا تغییر بنیادینی مثل انقلاب می‌تواند به تحقق آزادی منجر شود یا لوازم دیگری دارد.

باید توجه داشته باشیم که شهید بهشتی در مناسبات و مقایسه با لیبرالیسم از آزادی حرف می‌زند. ایشان با تجربه‌ای که در غرب داشت این آموزه‌ها را از نزدیک لمس کرده است. البته امثال این بزرگواران کمتر به سیر تاریخی این مفاهیم پرداختند ولی بسته به اقتضائات اجتماعی خودمان و تحولات جامعه ایرانی، مفاهیم اسلامی و قرآنی را با نگاه روز و نیازهای جامعه بازخوانی کردند. در این بازخوانی ممکن است این مفاهیم تناسبی با آنچه در فهم فلسفی غرب معاصر می‌گذرد داشته باشد ولی نقاط تمایز مشخص است. مثلا وقتی ایشان راجع به لیبرالیسم صحبت می‌کند تصریح می‌کند که ما در نفی استبداد با هم اشتراک داریم و لیبرالیسم در اینجا مثبت است ولی مباحث دیگر آن را نمی‌پذیرد و می‌گوید خط قرمز ما تلقی می‌شود. پس ایشان تفاوت‌های نظری را به خوبی طرح می‌کنند.

اجمالا ما نمی‌توانیم مفاهیمی از جمله مفهوم آزادی را در خلا مورد بحث قرار دهیم و باید فضای غرب را مورد تامل قرار دهیم. در غرب دو نحله فضیلت‌گرایی و آزادی‌گرایی وجود دارد. تا زمان ماکیاولی بحث در حوزه فضیلت‌ها است ولی از ماکیاولی به بعد آزادی در صدر قرار می‌گیرد. امروز جامعه‌گرایان به این سمت رفتند که بحث را دوباره سمت فضیلت‌مندی ببرند. دیدگاه شهید بهشتی هم می‌تواند نزدیک جامعه‌گرایان باشد یعنی اگر بپرسیم اندیشه ایشان نزدیک به کدام مکتب فلسفی سیاسی است شاید به جامعه‌گرایان نزدیک‌تر باشد.

ایشان در جلد سوم تفسیر خود در بخشی از آیات سوره بقره، سه لایه لیبرالیسم را مورد نقد قرار داده است. یکی آزادی‌های فردی است که آن را به خوبی تبیین می‌کند، بعد نقد ما به آزادی‌های فردی را بیان می‌کند. در بخش دوم آزادی اقتصادی را مطرح می‌کند و از آنچه ذیل این مفهوم وجود دارد و دیدگاه‌های معاصر غرب در این رابطه صحبت می‌کند و سپس نقدهایی که ما داریم را بیان می‌کند. در بخش سوم نیز آزادی سیاسی را مطرح می‌کند و باز نقدهای ما را بیان می‌کند. پس ایشان کاملا در ارتباط با مفاهیم موجود گفت‌وگو می‌کند.

آزادی در اندیشه یعنی آزادی در پرسشگری

در ادامه این نشست رسول رسولی‌پور؛ عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

عنوان بحث من آزادی در اندیشه است. آزادی در اندیشه، نوع خاص آزادی است. اگر بخواهیم تقسیم سه گانه از آزادی ارائه کنیم اول آزادی در اندیشه است، دوم آزادی در بیان و سوم آزادی در عمل. ظاهرا قرار است از دیدگاه امام موسی صدر و شهید بهشتی درباره آزادی اندیشه صحبت کنیم.

آزادی در اندیشه یعنی آزادی در پرسشگری. اگر اندیشه را ترجمه ساده کنیم یعنی پرسیدن یعنی به خودمان این جسارت را بدهیم که بپرسیم. ما از چیزهایی می‌پرسیم که نمی‌دانیم. وقتی با مجهول مواجه می‌شویم حرکت ما از مجهول به سمت مبادی، فکر نامیده می‌شود. پس سوال و پرسش روح اندیشیدن است و اگر کسی پرسش ندارد اندیشه ندارد. در اینجا خط بهشتی از علمایی که بیشتر پاسخ دارند تا پرسش، جدا می‌شود یعنی کسانی که فکر می‌کنند پاسخ همه چیز را دارند و فکر می‌کنند چیز مجهولی برایشان وجود ندارد. سقراط به ما آموخت اساس حیات بشری و عقلانیت ما در پرسیدن است.

برخلاف اینکه اندیشه در آزادی پرسش تعریف می‌شود در مورد نتیجه اندیشه که باور هست دو دیدگاه رقیب وجود دارد؛ یکی اینکه باور با آزادی و اختیار تولید می‌شود و دیگر اینکه باور با اضطرار تولید می‌شود. با اینکه خود پرسشگری آزادانه است ولی نتیجه آن جبری و اضطراری است. آیا می‌توانیم به چیزی باور پیدا کنیم یعنی آزادی داریم باور پیدا کنیم یا باورمندی، محصول مقهوریت در برابر شواهد و دلائل است یعنی آنچه ما را به باورمندی می‌کشاند کفایت شواهد است؟

نسبت آزادی، اختیار و مسئولیت

اگر ما در مورد آزادی در اندیشه سخن می‌گوییم قاعدتا باید بحث مسئولیت انسان را هم در نظر داشته باشیم چون وقتی آزادی در اندیشه مهم می‌شود که قائل باشیم موجود مختاری هستیم و اگر موجود مختاری باشیم موجود مسئولی هم هستیم. در این صورت نمی‌توان هر باوری را اتخاذ کنیم و در قبال باورمندی خودمان مسئول هستیم. قرآن کریم تصریح دارد: «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» یا آیه دیگری می‌فرماید: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا». این تاکیدی است بر اینکه قرآن آزادی و اختیار انسان را به رسمیت شناخته و اگر مسئولیت در این فضای دینی به رسمیت شناخته شده باید حواسمان باشد از آزادی در اندیشه درست استفاده کنیم. آیا ما می‌توانیم این آزادی را به حوزه باورها تسری بدهیم یا دستگاه باورمندی باید تابع شواهد و دلائل باشد؟

امام موسی صدر در یکی از سخنرانی‌های خودشان در کلیسای کبوشیین بیروت می‌فرمایند: «آزادى فضای مناسب برای رشد توانایی‌ها و ظهور استعدادهای انسان در صورت فراهم بودن فرصت‌هاست. این آزادى همواره در معرض تجاوز قرار داشته و به بهانه‌هاى مختلف از انسان‌ها سلب مى‌شده است و از همین‌رو پیکارها و مناقشات سخت در راه نیل آن صورت می‌گرفته است. سلب آزادى از انسان، او را تابع حجمی می‌کند که سلب‌کننده آزادی برای او قائل است و در نتیجه، حجم انسان و سپس گروه کوچک و کوچک‌تر مى‌شود و آنگاه که انسان به این کوچک‌سازی تن نمی‌دهد و می‌کوشد- و ما نیز به اقتضای ایمان خود با او می‌کوشیم- که از طغیان این نیروى پراکننده و تباه‌کننده بکاهد، درحقیقت، او و ما بدون توجه به شکل و شیوه این کوچک‌سازی‌ها در طول تاریخ، از توانایى و کرامت انسان دفاع مى‌کنیم.»

امام موسی صدر در ادامه تاکید می‌کنند: «سلب آزادى و درهم شکستن توانایی‌ها در گذر زمان جلوه‌ها و صُوَر متفاوت داشته است: گاهى به‌صورت استبداد، گاهى به‌صورت استعمار، گاه به‌صورت نظام ارباب و رعیتى، گاه به‌صورت ترورِ اندیشه، گاه به هیئت و ادعاى قیمومیت بر مردم و اتهام آنان به نداشتن قدرت درک، گاه به‌صورت استعمار نو، گاه به‌صورت تحمیل مواضع بر افراد یا ملت‌ها، گاه به‌صورت فشارهاى اقتصادى و فرهنگى و فکرى، گاه به‌صورت بی‌توجهی برای محروم کردن برخى از مردم و برخی مناطق از فرصت‌ها، و گاه به‌صورت نگاه داشتن مردم در جهل و بی‌سوادى و حتی محروم کردن مردم از بهداشت و سلب فرصت‌های تحرک و توسعه است.» این سخنرانی به خوبی نشانگر جایگاه آزادی در اندیشه امام موسی صدر است.

اخبار مرتبط
کلمات کلیدی
ثبت دیدگاه