آخرین اخبار
کد خبر : 22729 تاریخ ثبت : 1401/7/5 19:55:04

بازشناخت پیامبر(ص) نیازمند خرد و روایت از ابعاد مختلف سیره و سنت است

استاد جامعه المصطفی(ص) در گفتاری به مناسبت میلاد نبی اعظم(ص) گفت: اگر کسانی به دنبال آن باشند که زادروزها و سالگردهای شهادت و امثال آن‌ها را به فرصتی برای طرح نمادهای بزرگ الهیات مانند پیامبران، امامان و دیگر بزرگان این ساحت قدسی تبدیل کنند، بدون شک با چالش‌های بزرگی برخورد خواهند کرد.

به گزارش واحد خبری کانون شیفتگان حضرت قائم (عج) به نقل از ایکنا ، حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمدعلی میرزایی؛ استاد جامعه‌ المصطفی(ص)، در گفتاری به مناسبت میلاد پیامبر اعظم(ص)، به مقایسه شخصیت حضرت محمد(ص) از منظر قرآن کریم و روایات جعلی ساخته و پرداخته امویان با موضوع «چالش‌های شناخت تمایزات محمد(ص) قرآن و محمد امویان» پرداخته است که در ادامه بخش نخست این گفتار را می‌خوانید.  

بی‌تردید امت اسلامی در موقعیت و شرایط بغرنج و پرچالش و بحرانی قرار دارد. این وضعیت تاریک پر از ضلالت و گمراهی است و با وجود غنی‌ترین، عقلانی‌ترین و کامل‌ترین منبع معرفتی که قرآن کریم است و با وجود باشکوه‌ترین و مطهرترین شخصیت تاریخ که رسول الله(ص) است و نیز با همه ظرفیت‌ها و فرصت‌های راهبردی طبیعی و سرزمینی و جمعیت دو میلیاردی که در اختیار آنان است، در ذلت و پستی و  رنج و سختی زندگی می‌کند. منابع غنی و تمام فرصت‌های رشد و ترقی آنان از سوی مستبدان داخلی و مستعمران خارجی به یغما می‌رود. اگر این اوضاع، ضلالت نیست پس چیست؟ البته امتی که قرآن او عملاً در سیر و فرایند اندیشه و عمل مهجور است و پیامبر او تحریف شده و اهل بیت و عترت او از سوی حاکمان به ظاهر مسلمان تار و مار و قلع و قمع می‌شوند، چه انتظاری هست؟

پیامبر اکرم(ص) شرط عدم ضلالت و تحقق هدایت را تمسک به قرآن و نیز عترت خود دانستند. آیا این وصیت عملی شد؟ آیا مسلمانان به وصیت قطعی و متواتر رسول‌الله(ص) پایبند ماندند؟ باید در این فرصت کوتاه به این پرسش بپردازیم و در فضایی منطقی و آرام و به مناسبت میلاد رسول الله و به‌دور از فضای کارناوالی و جشنواره‌ای با هدف بالا بردن سطح معرفت و عقلانیت خود به دنبال راه حلی برای آن باشیم.

پیش از ورود به اصل بحث، ذکر نکاتی را ضروری می‌دانم. توجه به این امور باعث کاهش برداشت‌های ناروا از مطالبی خواهد شد که در این زمینه بیان خواهم کرد.

امر نخست در باب بزرگداشت‌ها و گرامی‌داشت‌های بزرگ است. ما در این‌باره به انحراف رفته‌ایم. در واقع دچار افراط و تفریط شده‌ایم. برخی با اصل بزرگداشت‌های ولادت و شهادت و وفات و امثال آن مخالفت می‌کنند و دو جریان با این رویکرد کنشگری دارند:

یکم ـ جریان سکولار: برخی از سکولارها که اصولا بزرگداشت حوادث تاریخی را فاقد کارآمدی و فایده می‌دانند از نظر آنان در لحظه و زمانه زیستن آن هم زمانه‌ای با این همه چالش و بحران، اقتضا دارد که به‌جای غرق‌کردن عواطف و احساسات در تاریخ و ولادت و شهادت و امثال آنها، به اینجا و اکنونِ سیاه و پر فلاکت خود بیندیشیم و به دنبال چاره‌ای برای دردهای بی پایان خود و جامعه خویش باشیم.

دوم ـ جریان افراطی وهابیت: گروه دوم که در بزرگداشت‌های معنوی به تفریط رفته‌اند، جریان‌های ظاهرگرای وهابی و امثال آن‌ها هستند. آنان بر اساس فهمی که از مفهوم شرک و توحید دارند، بزرگداشت‌ها را در شمار رفتارهای شرک‌آلود و معارض توحید می‌دانند. این دو مجموعه هر دو به راه انحراف رفته‌اند بی تردید. در این میانه راه معتدل و متوازنی هم قابل تصور است.

غلبه رویکرد مناسک‌زدگی و ظاهرگرایی در بزرگداشت‌ها

از طیف سکولار، ملحد و افراط‌گرایان ظاهراندیش که بگذریم، جریان غالب مسلمانان مغلوب رویکرد کارناوال‌گرایی، مناسک‌زدگی و نوع دیگری از ظاهرگرایی‌اند. سالانه میلیاردها دلار در جهان اسلام صرف جشن و پایکوبی و آراستن کوچه و بازار و شهرهای جهان اسلام می‌کنند در حالی که فقر و فلاکت و بدبختی تقریبا تمام جهان اسلام را فراگرفته است. ادبیات حاکم بر جهان اسلام در خصوص این مناسبت‌ها واجد نوعی تخدیر و بی‌حس‌سازی است. آنان با این بزرگداشت‌ها بر مشکلات دنیوی و اخروی خود سرپوش می‌گذارند و فکر می‌کنند این بزرگداشت‌ها از اصول و مبانی اصلی دینی است و تدیّن مسلمانان به‌شدت به بود و نبود آن‌ها بستگی تام دارد! گاهی هم این بزرگداشت‌ها ملعبه سیاست و قدرت در این کشورها می‌شود و مردم احساس می‌کنند که حکام و دولت‌های آنان در سایه این جشن‌ها و بزرگداشت‌ها به اسلام و انسان متعهدند! این انحراف در کشورهای مستضعف به‌شدت برجسته است.

فرد نادانی از همین افراد در همین کشور، خدا را به لاک مشکی دخترانی قسم می‌داد که در مراسم بزرگداشت عزاداری شرکت می‌کنند و برای نجات خود، لاک سیاه ناخن یک دختر آن چنانی را وسیله می‌کرد. بدون هیچ تردیدی اینجانب سر سوزنی درصدد کمرنگ‌ کردن ارزش و اهمیت شرکت یک خانم بد یا بی‌حجاب یا فاسد در این عزاداری‌ها نیستم و خدا آگاه به دل‌هاست. وقتی حرّ در در این درگاه دچار تحول و عاقبت‌بخیری است، چه بعید که هر انسان حتی فاسق و فاجری هم دستخوش این تغییر سرنوشت شود!؟ اما توسل جستن به لاک مشکی و گیسوی پریشان و رژ لب و امثال آن نشانه حماقت و جهالت است. اگر می‌گفت خدایا تو را به اشک چشم این خانم قسم می‌دهم باز عقل سلیم می‌پذیرفت! زیرا اگر خدای متعال و امام حسین(ع) عنایتی کنند نه به‌ خاطر لاک و رژ که به‌خاطر اشک چشم و آه دل است! این است اوضاع ما و نوع تصور ما از این بزرگداشت‌ها که به اصلاح ریشه‌ای نیازمند است. 

در حالی که به عنوان نمونه در مناسبت و بزرگداشت میلاد رسول‌الله(ص)، تقریبا هیچ جریان قابل ذکر و قابل ملاحظه‌ای در جهان اسلام در راستای بازفهم شخصیت پیامبر، احیایِ این شخصیت در زمانه ما و بازتولید ادبیاتِ قابل فهم و جذاب سیره و سبک زندگی او به گونه‌ای جذاب که قابل درک و فهم باشد و جوانان جهان اسلام به جای آن که جذب ستاره‌های ورزش و سینما و آوازخوانی شوند و برای پیراهن و امضای آنان خود را به آب و آتش بزنند، زندگی خود را سرشار از نمادهای مرتبط با آنان کنند، شیفته پیامبر خدا و اولیای الهی باشند و نوع نگاه و تفسیر و زندگی او را دنبال کنند، دیده نمی‌شود.

بدون هر نوع پرده‌پوشی و تحفظ باید گفت که تنها ارزش این بزرگداشت‌ها همین است و بس. اگر بزرگداشت‌ها در احیای ارزش‌ها و سبک زیستن اولیای الهی توفیقی دارد، کار درستی است و اگر این هدف در میان دیگر اهداف، گم شده است مشروعیت این بزرگداشت‌ها کاری عبث است. خداوند متعال در سوره بقره در آیه ۱۳۴ و ۱۴۱ دو بار این مضمون را تکرار کرده است: «تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ.» پس از شرح درگیری اقوام صالح و فاسد، تکرار این عبارت کلیدی، درس‌آموز و عبرت‌انگیز است. آن‌ها امتی بودند که روزگارشان به سرآمد، هر کاری کردند برای خود کردند و شما هم هر کاری کنید برای خود کردید. پول پاشیدن در مناسبت‌ها و هزینه‌های سنگین برای بزرگداشت اولیا اگر به ارتقای سطح زندگی و بالابردن فهم و درک و کرامت انسان نینجامد و آن بزرگان به الگوی ما تبدیل نشوند، چه فایده‌ای دارد؟

نقد ۳ جریان در مواجهه با مناسبات دینی

البته چالش‌های بزرگی فراروی کسانی قرار می‌گیرد که به دنبال احیای شخصیت پیامبر و بزرگان دین و جاذبه‌دار کردن آن‌ها برای این زمانه هستند. نکات بالا از این جهت بیان شد که سه جریان مورد نقد قرار بگیرد، یکی سکولارها که اصولاً ارزشی برای تجربه‌های انسانی گذشته تاریخ و به‌ویژه، نمادها و بزرگان دین قایل نیستند و به طور طبیعی بزرگداشت‌ها را در این شکل کنونی برنمی‌تابند. جریان دوم وهابیان و افراط‌گرایان ظاهراندیش بودند که به دلیل برداشت‌های انحرافی از مفهوم توحید، برگزاری این مناسبت‌ها را خلاف عقاید صحیح تصور می‌کنند و جریان سوم بدنه اصلی امت اسلامی است که متأسفانه از آن طرف بام افتاده و بزرگداشت و جشن و پایکوبی برای آنان اصل و هدف و دارای موضوعیت است! مهم برگزاری مناسبات و مهم، با شکوه بودن آن است. اینکه بعد از چند روز دقیقاً آثار این جشنواره با شکوه در زندگی و مناسبات همان افراد در کجا مشاهده خواهد شد، دغدغه آنان نیست.

حال اگر کسانی به دنبال آن باشند که زادروزها و سالگردهای شهادت و امثال آن‌ها را به فرصتی برای طرح نمادهای بزرگ الهیات مانند پیامبران، امامان و دیگر بزرگان این ساحت قدسی تبدیل کنند، بدون شک با چالش‌های بزرگی برخورد خواهند کرد. برخی از چالش‌ها به قرار زیر است:

چالش یکم ـ تاریخ‌زدگی در ادبیات تبیین سیره: برای احیای شخصیت رسول خدا در زمانه، گریزی از تلاش تاریخ‌نگاران در ترسیم چهره او نیست. سیره و سنت او به طور عمده در قالب منابع و آثار تاریخی، مجموعه‌های احادیث و مانند آن‌هاست. طبیعی است که این منابع، از نظر تفکر، عقل، ادبیات و زبان، تناسبی با زبان و ادبیات امروز ندارد. بازشناخت شخصیت پیامبر(ص) بر اساس زبان و ادبیات امروز به استحضار خرد زمانه در تمام فرایندهای فهم، شناخت، تبیین و روایت از ابعاد مختلف سیره و سنت رسول خدا نیازمند است. فهم این امر دشوار است تا چه رسد به درک الزامات، اقتضائات و برنامه‌های عملی‌سازی آن، اما گریزی از آن نیست، زیرا حکایت سیره و سنت از متون تاریخی نسبت چندانی با زمانه و ذائقه انسان معاصر ندارد.

چالش دوم ـ فقر در معاصر سازی تبیین سیره: بنابر چالش نخست، ادبیات تاریخ اسلام هیچ‌گاه به‌روزسازی نشده است. گذشته از آن که تاریخ سیره، غالباً مورد توجه نظام آموزشی و تحقیقی حوزه‌ها نبوده است. تصورات جوانان این است که اگر رسول خدا الان در میان ما بود احتمالاً رفتار و تعامل او با مردم شبیه مراجع قم و نجف و الازهر و مدینه و امثال آن‌ها بود. من شخصا این‌ها را از افراد شنیده‌ام. امروز هر کسی که در دنیای مجازی باشد که جوانان بدون ترس و نگرانی تحت نام‌های مستعار و پنهان حرف دل خود را می‌زنند، روزانه با این حرف‌ها مواجهه خواهد داشت. ممکن است تعجب کنید اگر بگویم از یکی از همین‌ها شنیدم که چرا صدها میلیون نفر مشتاق یک امضا و اثری نمادین از ستارگان دنیای امروزند، اما در مقایسه با این انبوه گرایش به الگوهای مدرن، تعداد اندکی در پی بزرگترین نمادهای دینی و مشتاق ارتباط با مراجع دینی؟

به‌راستی اگر نتوانیم رابطه بزرگان حی و حاضرِ دین با جوانان و جوامع معاصر را اصلاح کنیم و ادبیات و درک متقابل آنان از یکدیگر را بالا ببریم و این فاصله را کم کنیم، چگونه می‌توانیم این علقه و پیوند را بین انسان امروز و رسول خدا برقرار کنیم؟ البته لازم به یادآوری نیست که پیوند قدسی و قلبی بی مانند و غیر قابل مقایسه‌ای میان هر مسلمانی با رسول خدا برقرار است. همین امر در خصوص امامان ما علیهم‌السلام صادق است. مقصود ما در اینجا رابطه‌ای است که انسان قلباً به دنبال الهام‌گیری و الگوگیری است. پیوندی که با سبک زندگی گره بخورد و انسان در آن احساس کند در هر زمینه‌ای باید دستش را در دست هادی بشریت قرار بدهد و «از رسول خدا اطاعت کند» و راه او را برود. ای پیامبر به مردم بگو، اگر شما خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید. آنگاه خدا هم شما را دوست خواهد داشت.[۱]

دوستی و پیروی؛ منطق رابطه با خدا

چالش اصلی این است که منطق رابطه با خدا و اولیای الهی از «دوستی و پیروی» به الگو و پیوندِ «عبد و مولا» و «آمر و مطیع» تبدیل شده است. در الگوی قرآنی که «عشق و تبعیت» اساس آن است، و شاید بتوان از آیه ۳۱ آل عمران، سنن الهی حاکم بر این رابطه را هم برداشت کرد که تبعیت کامل و درست زمانی است که پای حبّ و عشق و دوستی در میان باشد و اگر نه صرف باید و نباید، هیچ تبعیتی را با کیفیت و عمیق و مؤثر نخواهد کرد.

متأسفانه چالش فوق بر سر تمام ادبیات و گفتمان دینی سایه افکنده است. روح و طعم شیرین رابطه عاشقانه با خدا و اولیای او را از بین برده است. به عنوان مثال، به‌جز افراد بسیار بسیار اندک، عموم جهان اسلام در تمام مذاهب، نگاهشان به دین و تدین نگاهی تکلیف‌مدارانه است. نماز تکلیف است، باید به‌ ناچار آن را خواند و امر الهی است. از آن نباید تخطی کرد. دستور است. نخوانی شلاق و عذاب و آتش است! این تصور مردم از نماز است. بر همین اساس آن را می‌خوانند.

در حالی که در سراسر قرآن کریم، تصویری که از نماز داده می‌شود کاملاً حق‌محور است نه تکلیف‌محور. خدا نیازی به این نماز ما ندارد. نماز رابطه‌ای صمیمانه، صادقانه، عاشقانه و البته سازنده و سرنوشت ساز بین نمازگزار و خدای متعال است. تمام دین حکایت از آن دارد که نماز عامل رشد، تعالی، تکامل، آرامش و درمان رنج‌های بزرگ روحی و باعث سعادت در دنیاست. این چه تکلیفی است که همه خیراتت و برکات آن به فاعل آن بازمی‌گردد؟! حیف نیست این عمل سرنوشت‌ساز و آبادگر روح و جان و دین و دنیای انسان، در قالب تکلیف معرفی شود؟ بله، نماز ستون دین است و اگر نباشد این خانه ویران می‌شود. اما این دین که نماز ستون و اساس آن است، مگر تکلیف است؟ دین هم حق انسان است. باشد ما سود می‌بریم و نباشد ما زیان می‌بریم.

ادبیات دینی رایج، عشق به دین را تقویت نمی‌کند

خلاصه مطلب اینکه ادبیات دینی کمتر به تولید انگیزه و عشق به خدا، انبیای الهی و امامان ما بر اساس رویکرد نجات بخشی آنان در زندگی روزمره پرداخته است. مردم گرچه به آخرت اعتقاد دارند اما درست نمی‌دانند چگونه باید برای نسل‌های کنونی، نوجوانان و جوانان خود، ضرورت دینداری را برای سعادت‌مند شدن در این دنیا باز کنند و بیان نمایند! شوربختانه این روند آرام‌آرام دین را به مناسک و جشنواره تبدیل خواهد کرد. این اتفاق در مسیحیت افتاده است. اگر این روند ادامه یابد، رخداد آن در اسلام بدتر از مسیحیت خواهد بود، زیرا در مسیحیت اصولاً شریعت و فقهی وجود ندارد.

عشق و تعلق خاطری عمیق میان فرد مسیحی با حضرت مسیح است. او هم خدایی در قالب انسان است و بارِ سنگینِ «بایدها و نبایدهای» فقهی ندارند و هم خدایی که می‌پرستند با پیامبرشان، وحدت انسانی یافته است. تصویر او را می‌بینند، از خدای آنان نمادسازی شده است. رابطه با خدایشان همانند رابطه با انسان است. این‌ها همه برای زمینی‌سازی دین و خدا نقش مهمی دارند. از این رو تدین مسیحی فعلاً پابرجاست، اما در اسلام اقتضای دینداری و رابطه حسنه با خدا، منظومه بسیار پیچیده و پهناوری از احکام باید و نباید است. منظومه‌ای از اوامر و نواهی که قطعاً با توجه به ضعف جنبه‌های روحی و معنوی در الگوهای دینداری اسلامی متعارف، التزام به آن‌ها هر روز سخت‌تر از دیروز می‌شود. این دینداران در بزرگداشت‌ها شرکت می‌کنند. در اربعین و عاشورا حضور دارند. میلاد رسول خدا را با شکوه و جلال بر پای می‌دارند، اما التزام عملی آنان به منظومه دین در سبک زندگی، رقیق و کمرنگ است.

 

[۱] قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ(آل عمران، ۳۱)

اخبار مرتبط
کلمات کلیدی
ثبت دیدگاه