آخرین اخبار
کد خبر : 24275 تاریخ ثبت : 1403/4/24 12:50:33

گفتمان عاشورا | نقد دو نظریه درباره ی هدف از قیام امام حسین(ع)

آن کسی که میگوید هدف حضرت از این قیام تشکیل حکومت حقه علوی است، این درست نیست؛ برای اینکه مجموع حرکت امام، این را نشان نمی‌دهد؛ نه میتوانیم بگوییم که حضرت قیام کرد برای تشکیل حکومت و نه میتوانیم بگوییم حضرت برای شهید شدن قیام کرد.

به گزارش واحد خبری کانون شیفتگان حضرت قائم (عج) به نقل از حوزه ، به مناسبت ایام ماه محرم الحرام، گزیده‌ای از بیانات رهبر معظم انقلاب به عنوان پرونده ویژه «گفتمان عاشورا» در مورد جریان شناسی و تحلیل چرایی و اهداف قیام عاشورا تقدیم شما فرهیختگان می‌شود.

 

هدف اباعبدالله از قیام عاشورا

 

امروز به مناسبت روز عاشورا نیت کردم که درباره ی نهضت حسینی سخن بگویم. چیز عجیبی است که همه ی زندگی ما از یاد حسین لبریز است؛ خدا را شکر درباره ی نهضت این بزرگوار هم زیاد حرف زده شده است، اما در عین حال انسان هر چه در این باره می‌اندیشد، میدان فکر و بحث و تحقیق و مطالعه گسترده است. هنوز خیلی حرفها درباره ی این حادثه ی عظیم و عجیب و بی نظیر وجود دارد که ما باید درباره‌ آن فکر کنیم و برای هم بگوییم.


اگر این حادثه را دقیق در نظر بگیرید شاید بشود گفت انسان میتواند در حرکت چند ماهه ی حضرت ابی عبد الله از آن روزی که از مدینه خارج شد و به طرف مکه آمد تا آن روزی که در کربلا شربت گوارای شهادت نوشید، بیش از صد درس مهم بشمارد. نخواستم بگویم هزارها درس؛ میشود گفت هزارها درس هست.

ممکن است هر اشاره ی آن بزرگوار، یک درس باشد؛ اما اینکه میگویم بیش از صد درس، یعنی اگر ما بخواهیم این کارها را مورد مداقه قرار دهیم، از آن میشود صد عنوان و سرفصل به دست آورد که هر کدام برای یک امت، برای یک تاریخ و یک کشور برای تربیت خود و اداره ی جامعه و قرب به خدا، درس است.

به خاطر این است که حسین بن علی در دنیا مثل خورشیدی در میان مقدسین عالم این گونه میدرخشد، انبیا و اولیا و ائمه و شهدا و صالحین را در نظر بگیرید! اگر آنها مثل ماه و ستارگان باشند، این بزرگوار مثل خورشید می‌درخشد و اما آن صد درس مورد اشاره به کنار؛ یک درس اصلی در حرکت و قیام امام حسین وجود دارد که من امروز سعی خواهم کرد آن را به شما عرض کنم، همه ی آنها حاشیه است و این متن است. چرا قیام کرد؟ این درس است.


به امام حسین میگفتند شما در مدینه و مکه محترمید و در یمن آن همه شیعه هست؛ به گوشه ای بروید که با یزید کاری نداشته باشید، یزید هم با شما کاری نداشته باشد، این همه مرید، این همه شیعیان
کار و زندگی کنید، عبادت و تبلیغ کنید چرا قیام کردید؟ قضیه چیست؟ این آن سؤال اصلی است. این آن درس اصلی است. نمیگوییم کسی این مطلب را نگفته است؛ چرا انصافاً در این زمینه، خیلی هم تلاش کردند، حرف هم زیاد زدند. حال این مطلبی را هم که ما امروز عرض میکنیم، به نظر خودمان یک برداشت و دید تازه ای در این قضیه است.

 


نقد دو نظریه درباره ی هدف قیام

 


دوست دارند چنین بگویند که حضرت خواست حکومت فاسد یزید را کنار بزند و خود یک حکومت تشکیل دهد. این هدف قیام ابی عبدالله بود. این حرف، نیمه درست است؛ نمیگویم غلط است. اگر مقصود از این حرف این است که آن بزرگوار برای تشکیل حکومت قیام کرد؛ به این نحو که اگر ببیند نمیشود انسان به نتیجه برسد بله؛ کسی که به قصد حکومت حرکت میکند، تا آنجا پیش میرود که ببیند این کار شدنی است؛ تا دید احتمال شدن این کار یا احتمال عقلایی وجود ندارد، وظیفه اش این است که برگردد. اگر هدف، تشکیل حکومت است، تا آنجا جایز است انسان برود که بشود رفت؛ آنجا که نشود رفت، باید برگشت.

اگر آن کسی که میگوید هدف حضرت از این قیام تشکیل حکومت حقه علوی است، مرادش این است، این درست نیست؛ برای اینکه مجموع حرکت امام، این را نشان نمی‌دهد.


در نقطه مقابل گفته می‌شود نه آقا حکومت چیست؛ حضرت میدانست که نمی‌تواند حکومت تشکیل دهد؛ بلکه اصلاً آمد تا کشته و شهید شود! این حرف هم مدتی بر سر زبانها خیلی شایع بود! بعضی با تعبیرات زیبای شاعرانه ای هم این را بیان میکردند؛ حتی من دیدم بعضی از علمای بزرگ ما هم این را فرموده اند.

این حرف که اصلا حضرت قیام کرد برای اینکه شهید شود حرف جدیدی نبوده است. گفت چون با ماندن نمی‌شود کاری کرد پس برویم با شهید شدن، کاری بکنیم! این حرف را هم ما در اسناد و مدارک اسلامی نداریم که برو خودت را به کام کشته شدن بینداز.

 

خون من پای ظالم را بلغزاند و او را به زمین بزند

 

ما چنین چیزی نداریم. شهادتی را که ما در شرع مقدس می‌شناسیم و در روایات و آیات قرآن از آن نشان می‌بینیم معنایش این است که انسان به دنبال هدف مقدسی که واجب یا راجح است برود و در آن راه تن به کشتن هم بدهد. این آن شهادت صحیح اسلامی است. اما اینکه آدم اصلا راه بیفتد برای اینکه «من بروم کشته شوم یا یک تعبیر شاعرانه ی چنینی که «خون من پای ظالم را بلغزاند و او را به زمین بزند»، اینها آن چیزی نیست که مربوط بدان حادثه ی به آن عظمت است. در این هم بخشی از حقیقت برسد، بگوید نشد دیگر، برگردیم؛ این غلط است.

زندگی کنید عبادت و تبلیغ کنید چرا قیام کردید؟ قضیه چیست؟ این آن سؤال اصلی است. این آن درس اصلی است. نمیگوییم کسی این مطلب را نگفته است؛ چرا انصافاً در این زمینه، خیلی هم کار و تلاش کردند، حرف هم زیاد زدند. حال این مطلبی را هم که ما امروز عرض میکنیم، به نظر خودمان یک برداشت و دید تازه ای در این قضیه
است.

 

هدف حضرت نه حکومت بود نه شهادت

 


دوست دارند چنین بگویند که حضرت خواست حکومت فاسد یزید را کنار بزند و خود یک حکومت تشکیل دهد این هدف قیام ابی عبدالله بود. این حرف، نیمه درست است؛ نمیگویم غلط است. اگر مقصود از این حرف این است که آن بزرگوار برای تشکیل حکومت قیام کرد؛ به این نحو که اگر ببیند نمیشود انسان به نتیجه برسد، بگوید نشد دیگر، برگردیم؛ این غلط هست؛ اما هدف حضرت این نیست.


پس به طور خلاصه نه میتوانیم بگوییم که حضرت قیام کرد برای تشکیل حکومت و هدفش تشکیل حکومت بود و نه میتوانیم بگوییم حضرت برای شهید شدن قیام کرد.

 


خلط میان هدف و نتیجه در نظریه‌های هدف قیام عاشورا

 

 

بنده به نظرم این طور میرسد کسانی که گفته اند «هدف، حکومت بود یا «هدف، شهادت بود»، میان هدف و نتیجه، خلط کرده اند. نخیر؛ هدف اینها نبود. امام حسین هدف دیگری داشت؛ منتها رسیدن به آن هدف دیگر، حرکتی را می طلبید که این حرکت، یکی از دو نتیجه را داشت: «حکومت» یا «شهادت». البته حضرت برای هر دو هم آمادگی داشت؛ هم مقدمات حکومت را آماده کرد و میکرد، هم مقدّمات شهادت را آماده کرد و میکرد؛ هم برای این توطین نفس میکرد، هم برای آن هر کدام هم میشد، درست بود و ایرادی نداشت، اما هیچ کدام هدف نبود، بلکه دو نتیجه بود. هدف چیز دیگری است.


نظریه ی صحیح درباره ی هدف قیام هدف چیست؟ اوّل آن هدف را به طور خلاصه در یک جمله عرض می‌کنم، بعد مقداری توضیح میدهم اگر بخواهیم هدف امام حسین را بیان کنیم، باید این طور بگوییم که هدف آن بزرگوار عبارت بود از انجام دادن یک واجب عظیم از واجبات دین که آن واجب عظیم را هیچ کس قبل از امام حسین و حتی خود پیغمبر انجام نداده بود.

نه پیغمبر این واجب را انجام داده بود، نه امیرالمؤمنین، نه امام حسن مجتبی؛ واجبی بود که در بنای کلی نظام فکری و ارزشی و عملی اسلام، جای مهمی دارد. با وجود اینکه این واجب خیلی مهم و بسیار اساسی است تا زمان امام حسین به این واجب عمل نشده بود. عرض میکنم که چرا عمل نشده بود امام حسین باید این واجب را عمل میکرد، تا درسی برای همه ی تاریخ باشد.

مثل اینکه پیغمبر صلی الله علیه وسلم حکومت تشکیل داد؛ تشکیل حکومت درسی برای همه ی تاریخ اسلام شد و فقط حکمش را نیاورد یا پیغمبر و جهاد فی سبیل الله کرد و این درسی برای همه ی تاریخ مسلمین و تاریخ بشر تا ابد شد. این واجب هم باید به وسیله ی امام حسین انجام میگرفت تا درسی عملی برای مسلمانان و برای طول تاریخ باشد.

 

 

حکومت یا شهادت

 


حالا چرا امام حسین این کار را بکند؟ چون زمینه ی انجام این واجب، در زمان امام حسین پیش آمد. اگر این زمینه در زمان امام حسین علیه السلام پیش نمی آمد؛ مثلا در زمان امام علی النقی علیه السلام پیش می آمد، همین کار را امام علی النقی علیه السلام میکرد و حادثه ی عظیم و ذبح عظیم تاریخ اسلام، امام علی النقی علیه السلام میشد.

اگر در زمان امام حسن مجتبی علیه السلام یا در زمان امام صادق علیه السلام هم پیش می آمد، آن بزرگواران عمل میکردند. در زمان قبل از امام حسین علیه السلام پیش نیامد؛ بعد از امام حسین علیه السلام هم در تمام طول حضور ائمه تا دوران غیبت، پیش نیامد! پس هدف، عبارت شد از انجام این واجب که حالا شرح میدهم این واجب چیست.

آن وقت به طور طبیعی انجام این واجب، به یکی از دو نتیجه میرسد یا نتیجه اش این است که به قدرت و حکومت میرسد؛ اهلاً و سهلاً، امام حسین حاضر بود. اگر حضرت به قدرت هم میرسید، قدرت را محکم میگرفت و جامعه را مثل زمان پیغمبر و امیرالمؤمنین اداره میکرد.

یک وقت هم انجام این واجب به حکومت نمیرسد، به شهادت میرسد؛ برای آن هم امام حسین علیه السلام حاضر بود. خداوند، امام حسین علیه السلام و دیگر ائمه ی بزرگوار را طوری آفریده بود که بتوانند بار سنگین آن چنان شهادتی را هم که برای این امر پیش می آمد، تحمل کنند و تحمل هم کردند البته داستان مصائب کربلا، داستان عظیم دیگری است.«۱۳۷۴/۳/۱۹»

اخبار مرتبط
کلمات کلیدی
ثبت دیدگاه