واکاوی مفهوم عدالت در نهضت عاشورا
دبیر گروه جامعهشناسی کشورهای اسلامی با بیان اینکه اگر امروز میخواهیم واکاوی مفهوم عدالت را در نهضت عاشورا داشته باشیم، نباید صرفاً مواضع امام حسین(ع) را مورد بررسی قرار دهیم، بلکه باید دشمنشناسی نیز داشته باشیم، گفت: در ساحت اجتماعی، امام حسین(ع) زمانی قیام میکند که مردم میخواهند، یعنی قیام او مبتنی بر یک نگاه مردمگرایانه و به رسمیت شناختن حق اکثریت است.به گزارش واحد خبری کانون شیفتگان حضرت قائم (عج) به نقل از ایکنا ، حسین حجتپناه، دبیر گروه جامعهشناسی کشورهای اسلامی در گفتوگو با ایکنا از قم بیان کرد: در کل تاریخ حیات بشری، مبحث عدالت و جنبههای متنوع و متکسر آن همواره جزو دغدغههای بشری بوده است، امروز در خصوص آغاز زیست انسان در کره زمین نظریههای متفاوتی بیان میشود، بین دو تا چهار میلیون سال پیش به لحاظ ژنتیکی از نسل نخستینها، گونهای بر روی زمین پدید آمد که از آن گونه انواع انسانها در کره زمین با تغیییراتی در جسم و فرهنگ و سبک زندگی و به تبع آن تغییراتی در روح هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ اجتماعی زندگی کردند.
عدالت مفهوم ملازم انسان است
وی افزود: اما مفهوم عدالت و نزاع بر سر آن، یک مفهوم همیشگی و ملازمی پیوسته برای انسانها در طول تاریخ بوده است؛ انسانهای اولیه که بر سر مطامعی مثل دستیابی به غذای بهتر یا فتح یک قلمرو با هم درگیری داشتند؛ واقعیتی که وجود دارد یکی از مهمترین مبنای این درگیریها نابرابری در جنبههای مختلف است.
حجتپناه تصریح کرد: نابرابری در نگاه اول، چهار سطح دارد؛ اول نابرابری جنسیتی و میان زن و مرد است که در جنبههای مختلف از نظر آموزش و حقوق کار و شانس دستیابی به مناسب بالای اجتماعی قابل بحث است. دومین ساحت نابرابری، نابرابریهای طبقاتی است که طبقات مختلف در یک جدال نابرابر هستند، فرزندی که در یک طبقه پایین متولد میشود شانس دستیابی او به اقبالهای زندگی کمتر است، امروز در جامعه شاهد هستیم رتبههای برتر کنکور از مدارس خاص که طبقههای بالا از آن استفاده میکنند هستند و همه از شانس برابر رقابت برخودرار نیستند.
دبیر گروه جامعهشناسی کشورهای اسلامی گفت: نوع دیگر نابرابری، نابرابری قومیتی است، در ایران از این نابرابری گفته میشود، اما در ایران شرایط نابرابری قومیتی فاجعهبار نیست و اقوام با عدالت کنار هم زندگی میکنند، اما بهطور مثال در هندوستان و سریلانکا این نابرابری بیداد میکند.
وی ادامه داد: نوع چهارم نابرابری، نابرابری در سطح بینالمللی است، امروز جهانی داریم که سرشار از نابرابری است، یکی از رقتبرانگیرترین این نابرابریها را در غزه شاهد هستیم، این نابرابری در سطوح اقتصادی و سیاسی نیز وجود دارد، در جهانی زندگی میکنیم که چند کشور در شورای امنیت بدون هیچ دلیل منطقی و قانعکنندهای حق وتو دارند.
حجتپناه افزود: اگر در خصوص واکاوی عاشورا و عدالت صحبت میکنیم، در واقع عاشورا را بهعنوان یک واقعه که در سال ۶۱ اتفاق افتاده است در نظر نمیگیریم، بلکه در یک سطح فراتر به این میاندیشیم که در تأمل در واقعه عاشورا چه تفسیر و استنتاحی میتوانیم داشته باشیم که به بهبود شرایط زندگی ما کمک کند، بیعدالتی و نابرابری در طول تاریخ همواره وجود داشته، اما نکتهای که هم به لحاظ عقلایی و احساسی غمانگیز است این است که این نابرابری، بنیانی عقلانی و محکمهپسند ندارد.
بنیان نابرابری در قرآن استضعاف است
وی بیان کرد: بنیان نابرابری در قرآن استضعاف است. استضعاف در نگاه اول به این معناست که یک نفر ضعیف و دیگری قوی است؛ انسان اولیهای که اگر قوی بوده در دستیابی به میوه و غذا به همنوع خود آسیب میزده و حتی او را میکشته و کسی که ضعیف بوده محروم میشده، اما ماجرا غمانگیزتر از این بحث قدرت است، استضعاف به این معناست که دیگری را با شیوههای غیراخلاقی در ضعف قرار دهیم، مجموعه سازوکارهایی اعمال شود که یک عده قلیل از جنبههای مختلف دائم قوی باشند و عده کثیری ضعیف باشند.
دبیر گروه جامعهشناسی کشورهای اسلامی گفت: استضعاف در واقع مفهومی است که این سیستمی که موجب ضعیف شدن انسانها و مانع شکوفایی افراد میشود را به نقد میکشد، همانطور که در سالهای اخیر ۱۰۰ درصد رتبههای برتر کنکور از مدارس خاص هستند که طبقات بالا در آن تحصیل میکنند، آیا قبولی مرهون هوش و ذکاوت و استعدادهای دانشآموزان طبقات بالاست یا بهدلیل ضعیف نگه داشتن دانشآموزان طبقات پایین است؟ این یک موضوع دو جنبهای است و نمیتواند آنکه فراتر رفته را بهدلیل استعدادهای او در نظر گرفت.
وی اظهار کرد: در طول تاریخ برای استضعاف و به ضعف کشیدن انسانهای دیگر سازوکارهایی برشمردند، یکی از واضحترین این مثالها دوران بردهداری است، در این دوران برای اینکه بردهها را افرادی بله قربانگو و مطیع و بدون ذهن انتقادی تربیت کنند، سازوکارهایی را ارائه میدادند، مثلاً برای بردهها حق ازدواج قائل نبودند، چون برده باید میل جنسی را در خود سرکوب میکرد تا سرکوبگری را به منکوب نهادینه کند، وجودی که خودش را سرکوب و منکوب کند فاقد ذهن پرسشگر میشود، پس همیشه در تاریخ استضعاف سازوکاری داشته که مانع پرسشگری شود و زمینه پرسشگری و ایجاد ذهن نقاد را از میان برداشته است.
حکومت یزید معتقد به جبرگرایی بود
حجتپناه ادامه داد: این نکتهای است که میخواهیم با مرور نهضت عاشورا به آن بپردازیم و شرایط امروز زیستی خود را با آن بسنجیم، برای پرسشگری زمینههایی لازم است، آزادی در تفکر بنیانیترین جنبه آزادی است و این آزادی باعث پرسشگری میشود و پرسشگری زمینهای است برای رفع نابرابری و تحقق عدالت، به این جهت آزادی بر عدالت تقدم دارد، آزادی انسانها که مهمترین آن آزادی تفکر است همیشه بر عدالت ارجحیت دارد، اگر ما آزادانه بیندیشیم میتوانیم عدالت را به پرسشگری بیاوریم.
وی گفت: در نهضت عاشورا حکومت یزید مانع پرسشگری است و امکان پرسشگری را سلب میکند، در بسیاری موارد مستقیم مانع شده و در برخی موارد پرسش و پاسخ را تحریف میکند، اگر گمان نبریم که نهضت عاشورا در عصر ۱۰ محرم ۶۱ به پایان رسیده، یکی از مثالها سخنرانی ابنزیاد در زمان رسیدن سرها به شام است، یکی از رویکردهای حکومت اموی رویکرد جبرگرایانه است.
دبیر گروه جامعهشناسی کشورهای اسلامی بیان کرد: امام حسین(ع) جبراً و قهراً محکوم به شهادت بود، چون در این حکومت جبرگرایانه خداوند حکومت را به یزید داده است و اتفاقاً تعریفی که از عدالت داشتند این است از نظر امویان خداوند هر کاری انجام میدهد عادلانه است، پس حکومت را که به دست امویان داده یک امر عادلانه از سوی خداست و چون امام حسین(ع) با این امر عادلانه الهی جنگید، بهطور جبری مورد عذاب خدا قرار گرفت و هر کس که در برابر خدا بایستد عذاب الهی به او میرسد.
وی ادامه داد: تفسیری که حکومت اموی داشت این بود که مصیبتی که به امام حسین(ع) و خاندان ایشان وارد شد، محصول طغیانی است که در برابر عدالت جبری خداوند انجام داده است، با بازبینی این تفسیر متوجه میشویم حکومت اموی هم شعار عدالت میدهد، اما در برابر آنچه که امویان میگفتند خداوند هر کاری که میکند عادلانه است، نهضت امام حسین(ع) موضع دیگری دارد و میگوید خداوند کاری نمیکند که عادلانه نباشد، ما با دو گزاره و نگرش به جهان مواجه هستیم.
حجتپناه با بیان اینکه ظاهر این دو گزاره شبیه هم است اما در بطن و تفسیر کاملاً متضاد هستند، گفت: وقتی میگوییم خداوند کاری نمیکند که عادلانه نباشد به این معناست کارهایی که در جهان بر سبیل عدالت نیست را نباید به خدا منصوب کرد، در نگاه اول هر آن چیزی که در جهان است منصوب به خداست و هر چیز هم که منصوب به خدا باشد عادلانه است، در نگاه دوم میپذیرد که در جهان اموری وجود دارد که ناعادلانه است و این امور ناعادلانه را نباید به خدای متعال منصوب کرد و چون نباید این امور را به خدای متعال منصوب کرد، ساخته و پرداخته انسان است و باید برطرف شود.
وی با بیان اینکه نهضت عاشورا عناصری دارد که با عناصر آنچه که امروز در علوم انسانی به روشنگری تعبیر میشود، مشابه است، افزود: ما امروز در جهان مدرن زندگی میکنیم و یکی از مهمترین خواستگاههای مدرن، مفهوم روشنگری است. مفهوم روشنگری مفهومی است که از یک مقاله یک صفحهای از امانوئل کانت برجای مانده؛ کانت اولین ویژگی روشنگری را جرئت مواجه با واقعیت میداند، وقتی که میگوییم خداوند کاری نمیکند که عدالت نباشد یعنی جسارت مواجه با واقعیت را داریم، واقعیت این است که در جهان امروز قریب به کل امور ناعادلانه است.
دبیر گروه جامعهشناسی کشورهای اسلامی بیان کرد: ویژگی دیگری که کانت برای روشنگری برمیشمارد این است که انسان مسئول است، یعنی بعد از اینکه با واقعیت مواجه شد، باید مشکلش را حل کند، در دوران قبل از مدرن مشکلات را منصوب به خدایان یا خشم خدایان میدانستند، اما انسان مدرن امروزی یک انسان مسئول است و مشکلات را منصوب به خدایان نمیکند و میگوییم اتفاق بدی رخ داده و مسئول هستی مشکل خود را حل کنی.
واکاوی مفهوم عدالت در عاشورا نیازمند دشمنشناسی است
وی ادامه داد: اگر با گزاره حکومت اموی پیش برویم که همه امور در دست خداوند است و خداوند همه امورش عادلانه است، در عمل از انسان سلب مسئولیت و اختیار میکند، در ادامه هم سلب آزادی میکند، اما وقتی میگوییم خداوند کاری نمیکند که عادلانه نباشد، آنگاه برای انسان مسئولیتی قائل میشویم که در برابر بیعدالتیهای جهان مبارزه کند، پس اصل قیام و برخواستن و برای مبارزه اقدام کردن از این نگاه سرچشمه میگیرد که بیعدالتیهای جهان کار خدا نیست، بلکه نتیجه اقدامات مستکبران است.
حجتپناه بیان کرد: مستکبران افرادی هستند که کبر میورزند، اما این کبر ورزیدنشان نه به قیمت ارتقای وجودی خود بلکه به دلیل استضعاف دیگران است و این جنبه کاملاً غیراخلاقی است و باید با آن مبارزه کرد. نظام اموی و تمامی نظامهای استکباری در این موارد با هم مشترکند، امروزه آمریکا در جهان مستکبر است و قصد دارد دیگر کشورهای جهان را به استضعاف بکشاند و برای این کار سازوکارهایی دارد، حتی این سازوکارها را از طریق قانونی اعمال میکند.
وی گفت: در سطح ملی و اجتماعی نیز در کشورهای مختلف اینگونه مثالها بسیار است، سهمیههایی که به گروههای خاص داده میشود از مصادیق اقدامات مستکبران برای استضعاف دیگران است، نکته بعدی این است که الزاماً عدالت با قانون ملازم نیست، عدالت یک جنبه حقوقی دارد و قانون هم، ابزار و عصاره و چکیده یک دیدگاه حقوقی است، اما قوانین در اکثر موارد منطبق با عدالت نیستند، بسیاری از اقدامات عدالتطلبانه مبارزه با قوانینی است که ناعدالتی را تثبیت میکنند.
دبیر گروه جامعهشناسی کشورهای اسلامی با اشاره به اینکه امروزه به خصوص بعد از سنت روشنگری، عدالت را به دو شیوه در نظر میگیرند، اظهار کرد: یکی جنبه قراردادی و دیگری یک نگاه منطقی به عدالت که به آن پارادایم قیاسی میگویند، است؛ آنچه که در نهضت عاشورا رخ داد، هم به لحاظ قراردادی و به لحاظ سیاسی نکات جالبی دارد، بعد از شهادت امام علی(ع)، امام حسن(ع) جانشین میشود، بعد از حدود ۹ ماه قراردادی مابین ایشان و معاویه امضا میشود، بر مبنای این قرارداد معاویه حق تعیین جانشین برای خود را نداشته، اما یزید داعیه جانشینی معاویه را دارد.
وی ادامه داد: نکته جالب این است که مستکبران تحت هیچ شرایطی حتی به قراردادهای خود پایبند نیستند، اسرائیل امکان ندارد تن به یک صلح انساندوستانه بدهد، زیرا اینها به تعاریفی که خود تعیین میکنند نیز پایبند نیستند. مستکبران تاریخ توجیهی داشتند که میگویند ما حکومت میکنیم زیرا که مردم ما را میخواهند، صدام حسین رفراندومی برگزار کرد که براساس آن ۱۰۰ درصد مردم عراق موافق او بودند، آیا به لحاظ منطقی و سیاسی قابل پذیرش است که همه مردم طرفدار صدام حسین باشند؟ قطعاً نه.
حجتپناه با بیان اینکه امویان حتی به قراردادی که بستند پایبند نبودند، افزود: اگر امروز میخواهیم واکاوی مفهوم عدالت را در نهضت عاشورا داشته باشیم، نباید صرفاً مواضع امام حسین(ع) را مورد بررسی قرار دهیم، بلکه باید دشمنشناسی نیز داشته باشیم، شناخت دشمن بسیار مهم است، نهضت راهی است که کماکان ادامه دارد و از دیدگاه شیعی نهضت عاشورا تا ظهور ادامه دارد، کل یوم عاشورا و ارض کربلا. همچنین حدیثی داریم که ما را تشویق میکند دشمن امام زمان(عج) را بشناسیم، دجال دشمن امام زمان(عج) است، در یک جهان دیالیکتیکی شناخت حق بدون شناخت باطل و شناخت اسلام بدون شناخت کفر و نفاق امکانپذیر نیست.
وی ادامه داد: در واکاوی عدالت در نهضت عاشورا به تبع باید یک بررسی نسبت به رفتارهای دشمن نیز داشته باشیم، یکی از رفتارهای دشمن سرکوب مردم و خواستههای آنان بود، امام حسین(ع) قیام را از جنبه قائل بودن اختیار و آزادی، آغاز میکند، اما در نهایت، بروز و ظهور نهایی قیام زمانی رخ میدهد که مردم بخواهند، امام حسین(ع) بعد از دریافت ۱۸ هزار نامه از کوفه قیام را آغاز کرد؛ در برابر، سیستم اموی مردم را سرکوب کرد، این سرکوب راهکارهایی داشت، یکی از این راهکارها تهدید و ارعاب بود، ابن زیاد هم در بصره و هم در کوفه ارعاب ایجاد میکند، زمانی که ابن زیاد با لباس مشابه امام حسین(ع) وارد میشود نشان میدهد که آنها پذیرفتهاند پایگاه مردمی به سوی امام حسین(ع) است.
حجتپناه با بیان اینکه این خواست مردمی چنان قوی نبود که برای امام حسین(ع) جانفشانی کنند، گفت: ابن زیاد این شرایط را بهخوبی درک میکند، زمانی که ابن زیاد وارد کوفه میشود، اولین سخنان او بر مبنای تهدید و ارعاب است، در حالی که مسلم مردم را به اتحاد و جلب رحمت الهی و عدالت دعوت میکند، اما در سخنان ابن زیاد مفاهیمی مانند تهدید و ارعاب وجود دارد، او هانی ابن عروه را گردن زد، مسلم را به شهادت رساند، میثم تمار را زبان برید و گردن زد، دیگران را فراری داد و شهر را در کنترل گرفت.
تحریف واقعیات از سازوکارهای جبهه مستکبران است
وی تصریح کرد: یکی از سازوکارهای جبهه مستکبران این است که واقعیات را تحریف کند، دوم پرسشگری را با تزریق دیدگاههای منحرفکننده سلب کند و سوم اینکه به قراردادهایی که میبندند پایبند نیستند و در آخر تهدید و ارعاب ایجاد میکنند، این موارد در برابر عدالت میایستد و مانع عدالت میشود.
حجتپناه با اشاره به اینکه امروز نظریههایی برای عدالت وجود دارد، گفت: برخی عدالت را نهادی میبینند، عدالت نهادی است که باید در جامعه ایجاد شود، اما یکی از بزرگترین نظریهپردازان معتقد است عدالت بهمثابه انصاف است، انصاف آن چیزی است که با آن زندگی میکنیم و عدالت آن نکتهای است که آن را درک میکنیم، بیعدالتی زندگی را مختل میکند و نیز یکی از راهکارها ایجاد فقر اقتصادی است تا در مواقع لزوم از آن سواستفاده کنند.
دبیر گروه جامعهشناسی کشورهای اسلامی اظهار کرد: در نهضت عاشورا، یزید و ابن زیاد از این فقر اقتصادی مردم سوءاستفاده کردند و وعده دادند و یکی از مهمترین دلایل ضعف در کنشگری مردم کوفته فقر اقتصادی سیستماتیک بود که از جانب حکومت اموی به آنها تحمیل شده بود. یکی از دلایلی که کوفیان از نامه نوشتن به امام حسین(ع) به ایستادن در برابر امام تغییر موضع دادند، فقر اقتصادی بود.
بیعدالتی همواره در تاریخ بشر وجود داشته است
حجتپناه در جمعبندی صحبتهای خود بیان کرد: بنابراین بیعدالتی همواره در تاریخ بشر وجود داشته است، بیعدالتی ملازم با نابرابری است و این نابرابری به این دلیل است که عده قلیلی سعی در ضعیف نگاه داشتن عده کثیری دارند که به آن استضعاف میگویند، مستضعفان مردمی هستند که با رفتارهای ناجوانمردانه امکان رشد استعدادهایشان دریغ شده است، مهمترین استعداد هر انسان نیز، استعداد در تفکر است، مبنای تفکر آزادی است، پس بیتفکری در جایی میروید که آزادی سلب شود، عدم تفکر به معنای بیعدالتی است، برای اینکه آزادی سلب شود دو مکانیسم وجود دارد، اول تقویت شیوههای جبرگرایانه و دیگری توجیه وضع موجود با یک امر مقدس است.
وی اظهار کرد: امویان برای اینکه هم مکانیسم جبرگرایانه و هم توجیه با امر مقدس را انجام دهند، گزارهای داشتند با این مضمون که خداوند هر کاری میکند عادلانه است، این یعنی همه امور در دست خداست، پس مقدس و جبرگرایانه است، پس نباید با آن مبارزه کرد و باید آن را پذیرفت و یا در نهایت باید با بیرمقی و افسردگی با آن زندگی کرد، در برابر گزارهای که خداوند هر کاری میکند عادلانه است، گزارهای وجود دارد که میگوید خداوند کاری نمیکند که عادلانه نباشد، این به این معناست که بیعدالتی وجود دارد و این نگاه تشابهاتی با روشنگری دارد.
حجتپناه ادامه داد: تشابه نگاه دوم با روشنگری در این است که اولاً جرئت مواجه با واقعیت را دارد، در نتیجه میتواند واقعیت را صورتبندی کند؛ دوماً انسان را یک موجود بالغ و مسئولیتپذیر درنظر میگیرد و چون مسئولیت حل مسئله را برعهده دارد، برای یک قیام و مجاهدت اقدام میکند، این قیام و مجاهدت شیوههای گوناگون دارد، در ساحت اجتماعی، امام حسین(ع) زمانی قیام میکند که مردم میخواهند، یعنی قیام او مبتنی بر یک نگاه مردمگرایانه و به رسمیت شناختن حق اکثریت است.
دبیر گروه جامعهشناسی کشورهای اسلامی گفت: در مقابل، دشمن امام حسین(ع) مردم را به طرق مختلف سرکوب و کنترل میکند، شیوه امام حسین(ع) یک شیوه رحمانی است و حق آزادی و اختیار پیوستن به او را قائل است، اما شیوه دشمن امام(ع) یک شیوه جبرگرایانه با ارعاب و تهدید و تزویر است و میگوید مجبورید به من بپیوندید.
وی در پایان تصریح کرد: این مسئله صرفاً محدود به یک دوره زمانی خاص نیست، مستکبرین برای اینکه استکبار خود و استضعاف دیگران را قوام بخشند سازوکارهایی دارند و هم از جنبه سیاسی و هم از اقتصادی و هم از جنبه معرفتی و هم از جنبه اجتماعی سازوکارهای خود را اعمال میکنند.
- یحیی سنوار چه درسهایی از عاشورا گرفت
- چرا در زیارت عاشورا و اربعین، قاتلین امام حسین(ع) را لعن می کنیم
- آیا در زیارت عاشورا انرژی منفی وجود دارد
- مهدویت و عاشورا، عامل موفقیت شیعه است
- عاشورا به منتظران آموخت به سیاست بیتفاوت نباشند
- کارهای فاخر و شایسته پیرامون فرهنگ عاشورا باید تولید شود
- استفتاء از امام خامنهای؛ نحوه انجام سجده زیارت عاشورا
- تحول، مهمترین راز قیام کربلا است
- اهالی استان بوشهر در سوگ سیدالشهدا اشک ریختند/ اجرای ۶۰۰۰ برنامه
|