آخرین اخبار
کد خبر : 4200 تاریخ ثبت : 1395/5/26 09:23:22
پاسداشت سالروز ورود آزادگان؛

استقامت در اسارت با یاد امام/ بگویید خمینی(ره) در فکرتان بود

به گزارش واحد خبری کانون شیفتگان حضرت قائم (عج) به نقل از مهر ، عصر بیست و ششمین روز از مرداد ماه سال ۱۳۶۹ که فرا رسید، انتظار چندین ساله همه مردم ایران به سر آمد و بازگشت بیش از ۴۰ هزار آزاده دفاع مقدس با ورود حدود یک هزار نفر از این عزیزان از مرز خسروی آغاز شد.

اگرچه جنگ نظامی تحمیلی دشمنان، علیه ملت مقاوم ایران در سال ۱۳۶۷ به پایان رسید؛ اما کارشکنی‌های دشمنان باعث شد تا آغاز تبادل اسرا، بیش از دو سال به تاخیر افتد.

چنین شد که گروهی از ناظران بین‌المللی نظامی در مرزهای ایران و عراق مستقر شدند تا تبادل اسیران جنگی آغاز شود.

اینگونه بود که آزادگان بازگشتند؛ سجده شکر گزاردند، خاک وطن را بوسه باران کردند و البته اشک ریختند؛ اشکی که هم اشک شوق بود برای خوشحالی از بازگشت به میهن و پایان انتظار هموطنان و خانواده‌ها و هم اشک غم در فقدان برخی آزادگانی که در دوران اسارت، به شهادت رسیدند.

آزادگان که می‌آمدند، بلافاصله به زیارت مرقد مطهر حضرت روح‌الله می‌رفتند تا ثابت شود که خبر شنیدن ارتحال امام(ره) در اسارت، چقدر برایشان دشوار بوده است. اینجا هم به آنان اطلاع دادند که امامشان برایشان پیغامی گذارده است: «اگر روزی اسرا برگشتند و من در میان شما نبودم، سلام مرا به آنها برسانید و بگویید خمینی در فکرتان بود.»

آنان حتی در اسارت هم با برخی از پیام‌های امام که به دستشان می‌رسید، روحیه می‌گرفتند که این نامه امام در پاسخ به نامه یکی از آزادگان، از آن جمله است:

«فرزند بسیار عزیزم!

از نامه دلسوزانه شما بسیار متأثر گردیدم. من ناراحتی شما عزیزان در بند را احساس می‌کنم، شما هم ناراحتی پدرتان را که فرزندان عزیزش دور از وطن هستند، احساس کنید.

عزیزان من! سیّد و مولای همه ما حضرت موسی‌ بن جعفر بیش از همه شماها و ماها در رنج و گوشه زندان به‌ سر بردند. برای اسلام عزیزش صبر کنید. خداوند، فرج را ان ‌شاء اللّه نزدیک می‌نماید و پدر پیر شما را با دیدن شما شاد می‌ فرماید. به همه عزیزان در بند، سلام مرا برسانید. من از دعای خیر فراموشتان نمی‌کنم. خداحافظ شما باشد.»

باید گفت که رابطه دلدادگی امام و آزادگان، رابطه‌ای زبانزد است و آزادگان آنقدر به امام علاقه داشتند که حتی آزادگان کم سن و سال هم در اسارت، به این عشق، پایدار ماندند. در این باره نقل است که روزی، افسری عراقی از آزاده بسیجی پانزده ساله و البته مجروح ما درباره میزان علاقه‌اش به پدر و مادر می‌پرسد و آن نوجوان بیان می‌دارد که به اندازه چشمانش، پدر و مادر خود را دوست دارد. افسر عراقی سپس از میزان علاقه آن نوجوان به امام خمینی(ره) سوال می‌کند و با پاسخ هوشمندانه این بسیجی مواجه می شود: «امام خمینی قلب من است، او را به اندازه قلبم دوست دارم. انسان بدون چشم می‌تواند زندگی کند، اما زندگی بدون قلب، ممکن نیست.»

و همین استواری‌ها بود که گاهی تحسین افسران دشمن را هم به دنبال داشت و حتی یک بار اعتراف کردند که اسیران ایرانی در خاک رژیم بعث، یک حکومت اسلامی کوچک تشکیل داده‌اند.

آزادگان که بازگشتند البته به دیدار رهبر جانباز انقلاب هم شرفیاب می‌شدند تا با نائب امام بیعت کنند.

حضرت آقا هم در این دیدارها، صبوری آزادگان را پاس می‌داشتند و با بیانات ارزشمند خود، از ایثارگری آنان تجلیل می نمودند و این عزیزان را پیروز حقیقی میدان مجاهده بر می‌شمردند: «یکی از چیزهایی که شما را، دل‌هایتان را زنده نگه می‌داشت، ‌پُر امید نگه می‌داشت، یاد آن چهره و روحیه پرصلابت امام عزیزمان بود. آن بزرگوار هم خیلی به یاد اسرا بودند. حال پدری را که فرزندانش به این شکل از او دور شده باشند، راحت می‌شود فهمید... مسئله اسارت طولانی فرزندان این ملت به نوبه خود، امتحان دیگری بود که ملت ما با موفقیت آن را به انجام رسانده و اسرای ما همانند ملت ایران از خود آزادمردی نشان دادند و سرانجام با موفقیت و سرافرازی به وطن بازگشتند... شما در دوران اسارت شرایط سختی را گذراندید، اما در عین حال با حفظ دین و اعتقادات و دلبستگی خود به اسلام، امام و انقلاب موجب افتخار و آبرومندی ملت خود در برابر دشمن شدید... شماها جوانی و زندگی باطراوت دوران شباب را در راه خدا دادید، اما ضرر نکردید؛ چون با خدا معامله کردید. صبر و استقامت شما، به اسلام آبرو بخشید. خانواده‌های شما با صبر خود اسلام را روسفید کردند و به نظام و جمهوری اسلامی آبرو دادند. در این مدت هشت سال و ده سال و دوران تلخ اسارتِ شما در دست دشمن، ملت ایران با سربلندی از گذرگاه ‌های بسیار سختی عبور کرد. این ملت در جاده آسفالته حرکت نکرد. گردنه‌های زیادی را طی کرد و با خطرها مواجه شد... ما به شما و به خانواده‌های شما و به مجاهدت شما افتخار می‌کنیم.

این‌که ما به اسرایمان، آزادگان می‌گوییم، بی‌وجه نیست. شما که برگشتید، آبرومند و سربلند برگشتید. دین و اعتقاد و دلبستگی‌تان به امام و اسلام و انقلاب را حفظ کردید. پیش دشمن، آبروی ملت را حفظ نمودید و ملت را سرشکسته نکردید. اینها خیلی ارزش دارد.

امروز هم که برگشتید، بحمدالله پیروز برگشته‌اید. شما آزادگان و عزیزان زندانی و در بند ما و نیز ملت ایران، حجت را بر مسئولان و ما تمام کردید. هیچکس در نظام جمهوری اسلامی، با داشتن چنین ذخیره‌های ارزشمندی مثل شماها و مثل بقیه آحاد ملت در مقابل دشمنان، یک لحظه احساس ضعف نخواهد کرد.

شما عزیزان مثل گذشته به خدا توکل کنید. با خدا ارتباطتان را حفظ کنید. دستاورد دوران اسارت را مثل ذخیره ارزشمندی برای خودتان نگه دارید. شماها که آمدید، قدرت این ملت ظاهر شد. امروز، دشمن از دست‌اندازی به انقلاب مایوس است، اما از دشمنی پشیمان نیست. ملت ما باید به‌ هوش باشد. اولین وظیفه ما این است که کشورمان را از همه ‌جهت قدرتمند کنیم. امروزه همه برنامه‌ های دولت جمهوری اسلامی، در خط قدرت‌ بخشیدن به ایران اسلامی است. اسلام هم پشتوانه ماست. شما به‌عنوان عناصر ورزیده، امتحان‌داده، زجرکشیده و آب‌دیده که از میدان ‌های خطر عبور کرده ‌اید، جزو درخشنده‌ ترین نگین های این مجموعه می ‌توانید باشید.»

آزادگان که بازگشتند، یادآور این شعر برای همه ایرانیان سربلند بود:

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

و شاید مناسب باشد تا این نوشتار با شعری زیبا از استاد محمدحسین بهجتی، متخلص به «شفق»، به پایان آید:

آزادگان، مفاخر ایران خوش آمدید
ارکان استقامت و ایمان خوش آمدید

ای از قفس رهاشدگان، طائران قدس
بر طَرف این شکوفه، گلستان خوش آمدید

در بزم آسمانی عُشّاق پاکباز
ای ماه چهرگان درخشان خوش آمدید

در بزم این چمن که نگارین بود ز خون
ای لاله‌های دلکش و خندان خوش آمدید

آغوش برگشوده به شوق شما وطن
باری به این دیار شهیدان خوش آمدید

یعقوب وار، دیده ما شد ز غم، سفید
در حج ما چو یوسف کنعان خوش آمدید

اخبار مرتبط
کلمات کلیدی
ثبت دیدگاه