حفظ قرآن در زمان اسارت/ ۳ آسایشگاه و تنها یک جلد قرآن کریم
به گزارش واحد خبری کانون شیفتگان حضرت قائم (عج ) به نقل از ایکنا ، جمشید سرمستانی آزاده و حافظ کل قرآن کریم اظهار کرد: متولد سال ۱۳۴۶ در آبادان هستم که در سال ۱۳۶۱ برای اولین بار به جبهههای حق علیه باطل رفتم که به مدت ۱۳ ماه به صورت ناپیوسته مشغول دفاع از کشور بودم.
سرمستانی ادامه داد: در سال ۱۳۶۲ به اسارت نیروهای عراقی درآمدم و مدت ۶ سال و نیم در بند اسارت بودم و در سال ۱۳۶۹به کشور برگشتم. از آنجایی که در زمان اسارت دانشآموز سال دوم راهنمایی بودم بعد از برگشت به کشور با اندوختههایی که در اسارت کسب کرده بودم به ادامه تحصیل پرداختم و درسم را پیگیری کردم که در مدت زمان کوتاهی به صورت جهشی دیپلم گرفتم و مراحل کارشناسی و کارشناسی ارشد را نیز پشتسر گذاشتم که همزمان با تحصیل مشغول کار نیز بودم و در سال ۱۳۸۳ بازنشست شدم. سال گذشته نیز در رشته دکترای ادیان قبول شدم و اکنون مشغول تحصیل در دانشگاه هستم که در طول این مدت مشغول تآلیف کتابهای نگارش و ویرایش فارسی بودم که موفق به تآلیف ۱۰ کتاب در این حوزه بودم.
دلیل رفتن به جبهه
وی دلیل جبهه رفتن خود را اینگونه بیان کرد: زمانی که فکر جبهه رفتن به ذهنم خطور کرد، حدود یک سالی از جنگ گذشته بود و تازه عملیات آزاد سازی محاصره آبادان اتفاق افتاده بود و عملیات موفقآمیز یکی بعد از دیگری اتفاق میافتاد که فکر میکردم حتماً جنگ در حال تمام شدن است که این عملیات صورت میگیرد و مدام در این فکر بودم که نکند جنگ تمام شود و من نتوانم به جبهه بروم و از کشورم دفاع کنم، در تلاش بودم تا هر جور که شده به جبهه بروم اما چون سن کمی داشتم من را ثبتنام نمیکردند تا اینکه در سن ۱۴ سالگی توانستم با شناسنامه برادرم که ۱۵ ساله بود به جبهه بروم و در واقع دلیل اصلی که باعث شد به جبهه برم دفاع از کشورم و پیروی از امام(ره) بود که عشقی که همه ما به امام داشتیم سبب شد تا برای دفاع از کشور اقدام کنیم.
چگونه توانستید اسارت را تحمل کنید؟
این آزاده دفاع مقدس تصریح کرد: بزرگترین دلیلی که باعث میشد سختیهای اسارت را تحمل کنیم این بود که همه ما یک هدف بالایی داشتیم و به خاطر آن هدف به جبهه آمده بودیم و به زور و یا برای گذراندن دوره سربازی به جبهه نرفته بودیم بلکه داوطلبانه و برای رسیدن به هدفمان که دفاع از کشور و اسلامی که به تازگی در کشور ایجاد شده بود رفته بودیم و اسارت سبب از بین رفتن هدفمان نبود و چون برای کار بیهوده به جبهه نرفته بودیم راحتتر میتوانستیم اسارت را تحمل کنیم.
این رزمنده بیان کرد: دلیل دیگر اینکه توانستیم اسارت را تحمل کنیم این بودکه اکثر افرادی که به جبهه آمده بودن از روحیه اعتقادی بالایی برخوردار بودند و همین بنیه اعتقادی، سختی را برایشان آسان میکرد و سختیها را به پای سختی کشیدن در راه خدا میگذاشتند و همین امر مشکلات را برایشان شیرین میکرد. البته در بین افراد کسانی هم بودند که اعتقادات ضعیفی داشتند و همین امر سبب میشد که در برابر شکنجهها کم بیاورند و به بچههای خودی خیانت کنند.
ارتباط با خدا در اوضاع خفقان بار اسارت
دکتر سرمستانی اظهار کرد: اوج ارتباط با خدا در آن شرایط نماز بود، دعا خواندن به صورت فردی و یا جمعی ممنوع بود ولی با این وجود ما چند نگهبان میگذاشتیم و دعا را بهگونهایی که سربازان عراقی متوجه نشوند بهصورت دسته جمعی میخواندیم، البته دعاهای فردی را متوجه نمیشدند و در مواقعی که شرایط پیش میآمد به صورت فردی نیز دعا میخواندیم که این دعاها در تقویت روحیه بچهها بسیار موثر بود و سبب میشد که ضریب تحمل افراد بالا برود.
وی ادامه داد: علاوه بر این دعا خوانیها، فعالیتهای قرآنی نیز انجام میدادیم کلاسهای روخوانی، ترجمه و تفسیر قرآن و کلاس تجوید داشتیم همچنین افرادی به صورت گروهی یا فردی قرآن را حفظ میکردند، البته این برنامهها نه بهصورت رسمی و علنی بلکه به دور از چشم بعثیها برگزار میشد. مربیهای این کلاسها بسته به هر اردوگاه فرق میکرد و بیشتر طلبهها و یا افرادی که از بنیه اعتقادی بالایی برخوردار بودند مربیگری این کلاسها را برعهده میگرفتند.
سرمستانی افزود: اردوگاه ۴۰۰ نفر ما همه افرادی بودند که در عملیات خیبر اسیر شده بودند و سنشان بین ۱۵ تا ۱۷ سال بودند و قبل از اسارت زمانی برای یادگیری قرآن نداشتند و در بین ما مفسر و یا مترجم قرآن نبود بنابراین کار قرآنی در سطح پایین برگزار میشد که افرادی که روخوانی و یا تجوید را در سطح ابتدایی بلد بودند در اختیار دیگران قرار میدادند.
۳ آسایشگاه و یک جلد قرآن کریم
این آزاده دفاع مقدس تصریح کرد: عراقیها اگر متوجه میشدند که کتاب قرآن و یا دعا داریم بهشدت ما را شکنجه میدادند و کتابها را با خود میبردند و با این وجود حتی زمانی بود که نسخههای قرآن در بین رزمندهها بسیار کم بود مثلاً هر آسایشگاه ۶۰ نفره یک قرآن در اختیار داشت و یا حتی زمانی هر ۳ آسایشگاه یک قرآن داشتیم گاهی اوقات هم هیچ قرآنی نداشتیم و همه را عراقیها با خود برده بودند اما با این حال قرآن خواندن و یا دعا خواندن بچهها ترک نمیشد بهگونهایی که زمانی که یک قرآن داشتیم این قرآن در بین ۳ آسایشگاه میچرخید و هر روز نوبت یک آسایشگاه میشد که کل آن ۲۴ ساعت را به گونهایی تقسیم میکردیم که کل افراد آسایشگاه فرصت قرآن خواندن داشتند؛ ساعت خیلیها در نیمه شب بود، نفر قبل که قرآن را میخواند نفر بعدی را بیدار میکرد تا نوبت قرآنش را بخواند خلاصه اینکه بچههای آن زمان از حداقلهای خود بیشترین استفاده را میکردند.
آیا روحیه و ایثار زمان انقلاب را میتوان در میان جوامع امروز دید؟
این حافظ قرآن تصریح کرد: روحیه زمان انقلاب یک روحیه نهفته است همانگونه که در رژیم قبلی چنین روحیهایی دیده نمیشد اما در دولت بعدش که اوج آن در سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ بود رفتارها و روحیهی ایثارگری بروز پیدا کردند، رفتارهایی که نمیتوان گفت از قبل وجود نداشتند بلکه این حالات و روحیهها در مردم نهفته بود، فقط فردی آمد که توانست زمینهایی را ایجاد کند تا این رفتارها بروز کند که متأسفانه اکنون این روحیه خیلی کمیاب و نایاب شده، اما اگر خدایی ناخواسته برای کشورمان مشکل یا بحرانی پیش بیاید بازهم افرادی هستند که دارای این روحیات باشند و چه بسا خیلی قویتر از افراد قبل به دفاع از کشور بپردازند همانگونه که الان در حوزه دفاع از کشور میبینیم افرادی هستند که کیلومترها از مرزهای کشور فاصله میگیرند و آنجا به دفاع از کشور میپردازند تا مبادا دشمن به کشورمان نزدیک شود و دشمن را در خارج از کشور در نطفه خفه میکنند اگر شرایطش پیشآید هنوز هم آن روحیه در بین این افراد دیده خواهد شد.
امام راحل چگونه توانست عشقورزی و دلدادگی به شهادت فیسبیل الله را به ملت خودش بیاموزد؟
سرمستانی بیان کرد: امام(ره) بیش از اینکه یک رهبر باشد یک عارف به تمام معنا بود عارفی که روحش نه تنها در اطرافیانش بلکه در همه کشورش و حتی در خارج مرزها احاطه داشت که این احاطه روحی ناشی از ریاضتهای بیهوده نبود و ناشی از یک خودسازی واقعی بود که خداوند این قدرت را به او میداد و از آنجایی که مردم امام را یک فرد خودساخته میشناختند و به او اطمینان کامل کرده بودند، سرنوشت خودشان را به دست این مرد بزرگ داده بودند.
وی ادامه داد: به یاد دارم در آن زمان یک عده بودند که به رزمندگانی که به جبهه میرفتند میگفتند امام دستور جهاد نداده و فقط فرموده دفاع از کشور یک واجب کفایی است و این یعنی که اگر یک عدهایی به جبهه بروند و کفایت کند دیگر نیاز نیست دیگران بروند و به یکی از دوستان مسجدیمان هم که در جنگ شهید شد همین را گفتند و او در پاسخ گفت: وای بر ما اگر بخواهیم کار را به جایی برسانیم که امام مجبور شود دستور جهاد دهد و کار به جایی رسد که مردم به جبهه نروند و امام بخواهد جبهه رفتن را واجب بداند. همین عشق مردم به امام نمیگذاشت که امام فرمان جهاد بدهد.
وظیفه مسئولان و فرهنگیان در نهادینه کردن فرهنگ دفاع مقدس در بین جوانان چیست؟
این آزاده دفاع مقدس تصریح کرد: انتظار نداریم که مسئولان مانند رزمندگان زمان جنگ ایثار و از خود گذشتگی کنند ولی حداقل کار و ایثاری که از آنان انتظار میرود انجام دهند این است که از منافع شخصی خودشان بگذرند و منافع مردم را بر منافع خودشان ترجیح دهند البته مسئولانی هستند که واقعاً این کار را انجام میدهند ولی آنچه از نا به سامانیها که در سطح جامعه میبینیم و اذهان مردم را مکدر کرده این است که متآسفانه برخی منافع شخصی خودشان را بر منافع ملی ترجیح میدهند.
به عنوان اسیر و آزاده زمان دفاع مقدس مورد احترام و توجه هستید؟
سرمستانی بیان کرد: مردم و افراد جامعه ما یکدست نیستند و عدهایی هستند که به هر علت یا به آنها شناسانده نشده که جنگ و دفاع چه بود و یا درک درستی از آن زمان ندارند و نابه سامانیهایی را که الان میبینند به اسلام، رزمنده، آزاده و همه ارزشها متصل میکنند پس از این قشر انتظار احترام و درک نیست. هرچند در بین این افراد که مشکلات را میبینند و با این طرز تفکر میسنجند ولی بازهم افرادی را که از کشورشان دفاع کردند احترام میکنند. و جدای از این افراد، کسانی نیز هستند که رزمندگان را که بخشی از عمر و جانشان را در جبههها و در اسارت سپری کردند و سلامت جسمی و روحی خودشان را از دست دادند، تکریم میکنند.
دغدغه و حرف دل
این رزمنده بیان کرد: بیشترین دغدغه ما این است که یک انقلابی در کشور انجام شد و هزینههای سنگینی صرف آن شد که هیچ هزینهایی گرانتر و سنگینتر از خون جوانان و افراد یک کشور نیست زیراکه همه خرابیها و خسارتها جبران میشود اما حذف شدن یک فرد از خانواده خسارت جبران ناپذیری است که نه فقط همان نسل بلکه تا چند نسل آینده را تحت تآثیر قرار میدهد به طور مثال اگر پدر یک خانواده شهید شد نه تنها فرزندان و همسر آن خانواده آسیب میبینند چه بسا نوهها ونسلهای بعدی آن هم آسیب میبینند. حال جای تأمل دارد که این خون برای چی داده شده؟ برای این است که موجی که به نام اسلام به رهبری امام خمینی(ره) در این کشور پا گرفت تداوم پیدا کند و به سوی کمال برود.
این حافظ قرآن تصریح کرد: این اسلام و نظام اسلامی چیزی نیست که مردم در حالت طبیعی از آن گریزان باشند و زمانی از آن گریزان میشوند که به صورت واقعی در کشور جاری نشود زیراکه اگر اسلام به معنای واقعی در کشور جاری شود همه از آن استفاده میکنند حتی افرادی که اسلام را نمیشناسند و یا دینشان اسلام نیست.
سرمستانی ادامه داد: پس دغدغه ما این است که اسلام تکامل پیدا کند یعنی اگر حکومت ما در آغاز حکومت صد درصد اسلامی نبود به گونهایی عمل کنیم که اسلامی شود که این دغدغه با فراز و نشیبهایی همراه است اما امیدواریم که این هدف محقق شود و سعادت و خوشبختی همه مردم را در دنیا و در آخرت در پی داشته باشد.
خاطرهایی از فعالیتهای قرآنی
این حافظ قرآن تصریح کرد: ما ۶۰ نفر در یک اردوگاه بودیم و سر و صدا زیاد بود که برای حفظ قرآن مجبور بودم پنبه در گوشهایم بگذارم و چشمانم را ببندم و رو به دیوار بنشینم تا تمرکزم به هم نخورد و بتوانم به راحتی آیات را حفظ کنم. روزی که در محوطه آسایشگاه مشغول حفظ قرآن بودم سوت آمار( همه رزمندهها از محوطه جمع میشدیم و داخل آسایشگاه مینشستیم تا عراقیها ما را بشمارند) به صدا درآمده بود و من متوجه نشدم هم بندهایم هم حواسشان نبود که بنده را مطلع کنند عراقیها بنده را در آن حالت دیدند که دارم قرآن حفظ میکنم که برایشان زیاد خوشایند نبود و حسابی بنده را شکنجه دادند.
- درسهایی از حضرت زینب(س) در اسارت
- پایان اسارت به روایت یک آزاده/ ماجرای قرآنهای اهدایی به اسرا با امضای صدام چه بود
- استقامت در اسارت با یاد امام/ بگویید خمینی(ره) در فکرتان بود
- سه شب روایت تلخ و شیرین دوران اسارت در سه مسجد شهر بوشهر برگزار میگردد.
- وزیر بهداشت از اسارت دو عضو کادر درمانی ایران به دست تکفیری ها خبر داد
|